برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۴۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
باب اوّل
— ۳۴ —

خطرناک و سودمند یا گنج برگیری یا در طلسم بمیری

  یا زر بهر دو دست کند خواجه در کنار یا موج روزی افکندش مرده بر کنار  

مصلحت ندیدم از این بیش ریش درونش[۱] بملامت خراشیدن و نمک پاشیدن بدین کلمه اختصار کردیم[۲]

  ندانستی که بینی بند بر پای چو در گوشت نیامد پند مردم  
  دگر ره چون نداری طاقت نیش مکن انگشت در سوراخ کژدم  

حکایت

تنی چند از روندگان در صحبت[۳] من بودند ظاهر ایشان بصلاح آراسته و یکی را از بزرگان در حق این طایفه حسن ظنی بلیغ[۴] و ادراری معین کرده تا یکی ازینان حرکتی کرد نه مناسب حال درویشان ظنّ آن شخص فاسد شد و بازار اینان کاسد[۵] خواستم تا بطریقی کفاف یاران مستخلص کنم آهنگ خدمتش کردم دربانم رها نکرد و جفا کرد و معذورش داشتم که لطفیان گفته‌اند

  دَر میر و وزیر و سلطان را بی وسیلت مگرد پیرامن  
  سگ و دربان چو یافتند غریب این گریبانش گیرد آن دامن  

چندانکه مقرّبان حضرت آن بزرگ بر حال وقوف من[۶] وقوف یافتند و باکرام درآوردند و برتر مقامی معین کردند امّا بتواضع فروتر نشستم


  1. بیش درون ریش او را، ریش درویش.
  2. کردم.
  3. چند در صحبت.
  4. بلیغ بود.
  5. ص: و بازار اینان کاسد شد.
  6. بر حال من.