برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۳۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
در سیرت پادشاهان
— ۱۹ —

اگر در صحبت آن بدان تربیت یافتی طبیعت ایشان گرفتی و یکی از ایشان شدی امّا[۱] بنده امیدوارست که در صحبت[۲] صالحان تربیت پذیرد و خوی خردمندان[۳] گیرد که هنوز طفلست و سیرت بغی و عِناد[۴] در نِهاد او متمکن نشده و در خبرست کُلُّ مولودِ یولدُ علی الفطرةِ فاَبواه یهودَانَه و[۵] یُنصرانَه و[۵] یُمجسانه

  با بدان یار گشت همسر لوط خاندان نبوتش گم شد  
  سگ اصحاب کهف روزی چند پیِ نیکان گرفت[۶] و مردم شد  

این بگفت و طایفه‌ای از ندمای ملک با وی بشفاعت یار شدند تا ملک از سر خون[۷] او در گذشت و گفت بخشیدم[۸] اگر چه مصلحت ندیدم

  دانی که چه گفت زال با رستم گرد دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد  
  دیدیم بسی که آب[۹] سر چشمه خرد چون بیشتر آمد شتر و بار ببرد  

فی‌الجمله پسر را بناز و نعمت بر آوردند[۱۰] و استادان[۱۱] بتربیت او نصب کردند[۱۲] تا حسن خطاب و ردّ جواب و آداب خدمت ملوکش در آموختند و در نظر همگنان پسندیده آمد باری وزیر از شمایل او در حضرت ملک شمه‌ای می‌گفت که تربیت عاقلان درو اثر کرده است و جهل قدیم از جبلت او بدر برده ملک را تبسم آمد و گفت

  عاقبت گرگ‌زاده گرگ شود گر چه با آدمی بزرگ شود  

  1. گرفتی امّا.
  2. بعشرت.
  3. نیکان.
  4. عناد آن گروه.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ او.
  6. پی مردان دوید.
  7. آزار، خون و آزار.
  8. س: بخشیدم و.
  9. دیدم بسی آب ز.
  10. برآورد.
  11. و استاد ادب را.
  12. بتربیتش بر گماشت.