برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۲۸۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
— ۲۳۴ —

ابریشمی مخطط باو منسوبست و میتوان تصور کرد که از خر عتابی مقصود گور خرست که پوست آن مخطط است.

علم بر کردن – آوازه در انداختن

عود – چوبیست چون بر آتش افکنند بوی خوش از آن بر آید و نیز طرب را آلتی است که ازین چوب می سازند (ص ۲۵)

فرخ – جوجه مرغ.

قاقم – حیوانیست شبیه موش خرما که پوست سفید و نرم دارد.

قلان – باج و خراج. (کلمه‌ایست مغولی)

قین – خواننده و رامشگر.

کمزن – بیدولت. بدنقش.

کنود – ناسپاس، عاصی.

ماورد – مخفف «ماءالورد» است که گلاب باشد

معفر – خاک آلود.

معوّل – اعتماد.

هُقل – ثمرهٔ درختی است و نام همان درخت

ملک یمین – بندۂ زرخرید.

مقبل – کسیکه از ضرب و رنج فربه شود.

مَین – شک و درو.

نبهره – پول قلب، دون و فرومایه.

نوباوه – میوه نورس و نوبر.

وغی – بانگ و خروش و بهمین مناسبت کارزار را هم گفته‌اند.

هندوبار – هندوستان، و در ص ۳۲ بکنایه دوات مقصودست و از روم کاغذ.

هیکل – پیکر؛ تعویذ و دعا، بازوبند.

یاوگی – گمشده، و آواره.

یقطین – درخت کدو