برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۲۷۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
— ۲۲۳ —

  بقطره قطره حرامت عذاب خواهد بود بذره ذره حلالت شمار خواهد بود[۱]  

تنبیه و موعظت

  روزی که زیر خاک تن ما نهان شود وانها که کرده‌ایم یکایک عیان شود  
  یارب بفضل خویش ببخشای بنده را آن دم که عازم سفر آن جهان شود  
  بیچاره آدمی که اگر خود هزار سال مهلت بیابد از اجل و کامران شود  
  هم عاقبت چو نوبت رفتن بدو رسد با صدهزار حسرت از اینجا روان شود  
  فریاد از آنزمان که تن نازنین ما بر بستر هوان فتد و ناتوان شود  
  اصحاب را ز واقعهٔ ما خبر کنند هر دم کسی برسم عیادت روان شود  
  و آنکس که مشفقست و دلش مهربان ماست در جُستن دوا ببر این و آن شود  
  وآنگه که چشم بر رخ ما افکند طبیب در حال ما چه فکر کند بدگمان شود  
  گوید فلان شراب طلب کن که سود تست ما را بدان امید بسی در زیان شود  
  شاید که یک دو روز دگر مانده عمر ما وآن یکدو روز بر سر سود و زیان شود  
  یاران و دوستان همه در فکر عاقبت کاحوال بر چگونه و حال از چسان شود؟  
  تا آن زمان که چهره بگردد ز حال خویش و آن رنگ ارغوانی ما زعفران شود  
  و آن رنج در وجود بنوعی اثر کند کز لاغری بسان یکی ریسمان شود  
  در ورطهٔ هلاک فتد کشتی وجود نیز از عمل بماند و بی‌بادبان شود  
  آمد شد ملائکه در وقت قبض روح چون بنگریم دیدهٔ ما خونفشان شود  
  باید که در چشیدن آن جام زهرناک شیرینی شهادت ما در زبان شود  
  یا رب مدد ببخش که ما را در آنزمان قول زبان موافق صدق جنان شود  
  ایمان ما ز غارت شیطان نگاه دار تا از عذاب خشم تو جان در امان شود  

  1. این اشعار در بعضی از نسخ چاپی است.