برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۲۷۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

ملحقات[۱]

۱ – قصاید

  ترا ز دست[۲] اجل کی فرار خواهد بود فرارگاه تو دارالقرار خواهد بود  
  اگر تو ملک جهانرا بدست آوردی مباش غرّه که ناپایدار خواهد بود  
  بمال غرّه چه باشی؟ که یکدو روزی بعد همه نصیبهٔ میراث خوار خواهد بود  
  ترا بتخته و تابوت درکشند از تخت گرت خزانه و لشکر هزار خواهد بود  
  ترا بکنج لحد سالها بباید خفت تن تو طعمهٔ هر مور و مار خواهد بود  
  اگر تو در چمن روزگار همچو گلی دمیده بر سر خاک تو خار خواهد بود  
  نیازمندی[۳] یاران نداردت سودی مگر عمل که ترا باز یار خواهد بود  
  بسا سوار که آنجا پیاده خواهد شد بسا پیاده که آنجا سوار خواهد بود  
  بسا امیر که آنجا اسیر خواهد شد بسا اسیر که فرمانگرار خواهد بود  
  بسا امام ریائی و پیشوای بزرگ که روز حشر و جزا شرمسار خواهد بود  
  چرا ز حال قیامت دمی نیندیشی که حال بیخبران سخت زار خواهد بود  
  بهشت میطلبی، از گنه نپرهیزی؟ بهشت منزل پرهیزکار خواهد بود  
  گذر ز باطل و مردانه حق‌پرستی کن ز حق‌پرستی بهتر چه کار خواهد بود؟  
  بساز چارهٔ رفتن که رهروان رفتند که سعدی از تو سخن یادگار خواهد بود  

  1. چون این مجلد مشتمل بر قصاید و غزلیات و قطعات عرفانی است، قصاید و غزلیات عرفانی و قطعاتی را نیز که در هیچیک از نسخه‌های قدیم و معتبر نیست و تنها در نسخهٔ چاپی یا در نسخهٔ خطی غیر معتبر دیده میشود در پایان کتاب آوردیم.
  2. ز کوی.
  3. ظاهراً این کلمه درست نیست.