برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۲۴۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
— ۱۹۱ —

  ازین طرف دو بدانگی گر اختیار کنی وزان چهار بدانگی قیاس کن باری  
  سؤال کرد که چندین تفاوت از پی چیست که فرق نیست میان دو جنس بسیاری  
  بگفت از اینچه تو بینی حلال ملک منست[۱] نیامدست بدستم بوجه آزاری  
  وزان دگر پسرانم بغارت آوردند حرام را نبود با حلال[۲] مقداری  
  فقیه[۳] گفت حکایت دراز خواهی کرد ازین حرامترت هست صد[۴] بدیناری؟  

  گر از خراج رعیت نباشدت باری تو برگ حاشیت و لشکر از کجا آری؟  
  پس آنکه مملکت از رنج بُرد[۵] او داری روا مدار که بر خویشتن بیازاری  

  دیگران در ریاضتند و نیاز ایکه در کام نعمت و نازی  
  چه خبر دارد از پیاده سوار او همی تیزد و[۶] تو می‌تازی  

  هر کجا خط مشکلی بکشند جهد کن تا برون خط باشی  
  چون غلط بشنوی شتاب مکن تا نباید که خود غلط باشی  
  خامشی محترم بکنج ادب به که گویندهٔ سقط باشی  

  آن مکن در عمل که در عُزلت خوار و مذموم و مُتهم باشی  
  در همه حال نیکمحضر باش تا همه وقت محترم باشی  

  مکافات بدی کردن حلالست چو بی‌جرم از کسی آزرده باشی  
  بدی با او روا باشد ولیکن نکوئی کن که با خود کرده باشی  

  1. جواب داد که بعضی حلال ملک منست.
  2. حرام را نبود نزد شرع.
  3. در یکی از نسخ قدیم بجای فقیه کلمهٔ دیگری بوده.
  4. ده.
  5. دسترنج.
  6. در نسخ چاپی میرود.