پرش به محتوا

برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۲۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
دیباچه
— ۱۰ —

بهر یک از سایر بندگانِ[۱] حواشی خدمتی متعین[۲] است که اگر در ادای برخی از آن تهاون و تکاسل روا دارند در معرض خطاب آیند و در محل عتاب مگر برین طایفه درویشان که شکر نعمت بزرگان واجست و ذکر جمیل و دعای خیر و اداء چنین[۳] خدمتی در غیبت اولیتر است که در حضور که آن بتصنع نزدیک است و این از تکلف دور[۴]

  پشت دوتای فلک راست شد از خرّمی
تا چو تو فرزند زاد مادر ایام را  
  حکمت محض است اگر لطف جهان آفرین
خاص کند بنده‌ای مصلحت عام را  
  دولت جاوید یافت هر که نکونام زیست
کز عقبش ذکر خیر زنده کند نام را  
  وصف ترا گر کنند ور نکنند[۵] اهل فضل
حاجت مشاطه نیست روی دلارام را  

تقصیر و تقاعدی که در مواظبت خدمت بارگاه خداوندی می‌رود بنا بر آنست که طایفه‌ای حکماء هندوستان[۶] در فضایل بُزرجمهر سخن می گفتند بآخر جز این عیبش ندانستند که در سخن گفتن بطیء است[۷] یعنی درنگ بسیار میکند و مستمع را بسی منتظر باید بودن تا تقریر سخنی کند بزرجمهر بشنید و گفت اندیشه کردن که چه کویم به از پشیمانی خوردن که چرا گفتم

  سخندان پرورده پیر کهن بیندیشد آنگه بگوید سخن  

  1. بندگان و.
  2. معین.
  3. و چنین.
  4. ص: دور باجابت مقرون باد.
  5. کند ور نکند.
  6. از حکماء هند.
  7. ص: بطی داشت. س: پر بطی است.