برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۲۳۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
— ۱۸۰ —

  از مال و دستگاه خداوند قدر و جاه چون راحتی بکس نرسد خاک بر سرش  

* * *

  دل مبند ای حکیم بر دنیا که نه چیزیست جاه مختصرش  
  شکر آنان خورند ازین غدار که ندانند زهر در شکرش  
  پیش ازان کز نظر بیفکندت ای برادر بیفکن از نظرش  
  هیچ مهلت نمیدهد ایام که نه برمیکند بیکدگرش[۱]  
  خرد بینش[۲] بچشم اهل تمیز که بزرگی بود بدین قدرش  
  زندگانی و مردنش بد بود که نماند و بماند سیم و زرش[۳]  

* * *

  حسن عنوان چنانکه معلومست خبر خوش بود بنامه درش  
  هر که اخلاق ظاهرش با خلق نیک بینی گمان بد مبرش  
  وانکه ظاهر کدورتی دارد بتر از روی باشد آسترش  

* * *

  شجر مُقل در بیابانها نرسد هرگز آفتی ببرش  
  رطب از شاهدی و شیرینی سنگها میزنند بر شجرش  
  بلبل اندر قفس نمی‌ماند سالها، جز بعلت هنرش  
  زاغ ملعون از آن خسیس‌ترست که فرستند باز بر اثرش  
  وز لطافت که هست در طاووس کودکان می‌کنند بال و پرش  
  که شنیدی ز دوستان خدای که نیامد مصیبتی بسرش؟  
  هر بهشتی که در جهان خداست دوزخی کرده‌اند بر گذرش  

  1. این بیت در بیشتر نسخه‌ها نیست.
  2. باشد.
  3. در بعضی نسخه‌ها این قطعه و قطعهٔ بعد بکدیگر پیوسته است ولی اشتباه است.