برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۲۰۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
— ۱۵۳ —

* * *

  طریق و رسم صاحبدولتانست[۱] که بنوازند مردان نکو را  
  دگر[۲] چون با خداوندان بقا داد نکو دارند فرزندان او را[۳]  

در ستایش

  هر که در بند تو شد بستهٔ[۴] جاوید بماند پای رفتن بحقیقت[۵] نبود بندی را  
  بندگان شکر خداوند بگویند ولیک[۶] چه توان گفت کرمهای خداوندی را  

ظاهراً در ستایش صاحبدیوانست

  تو آن نکردهٔ از فعل خیر با من و غیر که دست فضل کند دامن امید رها  
  جز آستانهٔ فضلت که مقصد اممست کجاست در همه عالم وثوق اهل بها  
  متاع خویشتنم در نظر حقیر آمد که پرتوی ندهد پیش آفتاب سها  
  بسمع خواجه رسیدست گوئی این معنی که گفت خیر صلوة الکریم اعودها  

* * *

  مباش غره بگفتار مادح طماع که دام مکر نهاد از برای صید نصیب  
  امیر ظالم[۷] جاهل که خون خلق خورد چگونه عالم و عادل شود بقول خطیب  

* * *

  احدا سامع المناجات صمدا کافی المهمات  
  هیچ پوشیده از تو پنهان نیست عالم السر و الخفیات  

  1. صاحبدولت آنست.
  2. در نسخهٔ چاپی: پدر.
  3. این قطعه ظاهراً در شفاعت دیگریست.
  4. بندهٔ.
  5. متوقع.
  6. شکر انعام خداوندان شرطست ولیک.
  7. در نسخه‌ها حاکم.