این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
— ۱۲۰ —
همه دعوی و فارغ از معنی | راست گوئی[۱] میان تهی جرسیست | |||||
پیش آن ذم این کند که خریست | نزد این عیب آن کند که خسی است | |||||
هر کجا بینی این چنین کس را | التفاتش مکن که هیچ کسیست |
۱۳ – ط
خوشتر از دوران عشق ایام نیست | بامداد عاشقان را شام نیست[۲] | |||||
مطربان رفتند و صوفی در سماع | عشق را آغاز هست انجام نیست | |||||
کام هر جویندهٔ را آخریست | عارفانرا منتهای کام نیست | |||||
از هزاران در یکی گیرد سماع | زانکه هر کس محرم پیغام نیست | |||||
آشنایان ره بدینمعنی برند | در سرای خاص بار عام نیست | |||||
تا نسوزد برنیاید بوی عود | پخته داند کاین سخن با خام نیست | |||||
هرکسی را نام معشوقی که هست | میبرد، معشوق ما را نام نیست | |||||
سرو را با جمله زیبائی که هست | پیش اندام تو هیچ اندام نیست | |||||
مستی از من پرس و شور عاشقی | و آن[۳] کجا داند که درد آشام نیست | |||||
باد صبح و خاک شیراز آتشیست | هر کرا در وی گرفت آرام نیست | |||||
خواب بیهنگامت از ره میبرد | ورنه بانگ صبح بیهنگام نیست | |||||
سعدیا چون بت شکستی خود مباش | خودپرستی کمتر از اصنام نیست |
۱۴ – ط
چون عیش گدایان بجهان سلطنتی نیست | مجموعتر از ملک رضا مملکتی نیست | |||||
گر منزلتی هست کسیرا مگر آنست | کاندر نظر هیچکسش منزلتی نیست |