این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
— ۸۰ —
تا هر چه گفته باشمت از خیر در حضور | بعد از تو شرمسار نباشم بمحفلی | |||||
این فکر بکر من که بحسنش نظیر نیست | مردم مخوان اگر دهمش جز بمقبلی | |||||
وان کیست انکیانه که دادار آسمان | دادست مرو را همه حسن و شمایلی | |||||
نویین اعظم آنکه بتدبیر و فهم و رای | امروز در بسیط ندارد مقابلی | |||||
من خود چگونه دم زنم از عقل و طبع خویش | کس پیش آفتاب نکردست مشعلی | |||||
منتپذیر او نه منم در زمین پارس | در حق کیست آنکه ندارد تفضلی | |||||
عمرت دراز باد نگویم هزار سال | زیرا که اهل حق نپسندند باطلی | |||||
نفست همیشه پیرو فرمان شرع باد | تا بر سرش ز عقل بداری موکلی | |||||
تا بلبلان بناله درآیند بامداد | هر گه که سر برآورد از بوستان گلی | |||||
همواره بوستان امیدت شکفته باد | ||||||
سعدی دعای خیر تو گویان چو بلبلی |