این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
— ۵۹ —
منکه چندین منت از وی بر منست | چون نگویم شکر او، والشکر دین | |||||
تا نپنداری که مشغولم ز ذکر | یا ز خدمت غافلم یک طرف عین | |||||
تا بگردون بر برخشند[۱] اختران | تا بگیتی در[۲] بتابد نیرّین | |||||
جاودان در بارگاهت عیش باد | تا بگردون میرود آواز قین | |||||
بخت را با دوستانت اتفاق | چرچ را با دشمنان[۳] حرب حنین | |||||
ابر رحمت[۴] بر تو باران سال و ماه | روح راحت بر روان والدین | |||||
نامت اندر مشرق و مغرب روان | چشم بد دور از تو بعدالمشرقین |
در ستایش صاحبدیوان
تبارکالله ازان نقشبند ماء مهین | که نقش روی تو بستست و چشم و زلف و جبین | |||||
چنانکه در نظری در صفت نمیآئی | منت چه وصف بگویم تو خود در آینه بین | |||||
مه از فروغ تو بر آسمان نمیتابد | چه جای ماه که خورشید لایکاد یبین | |||||
خدای تا گل آدم سرشت و خلق[۵] نگاشت | سُلالهٔ چو تو دیگر نیافرید از طین | |||||
نه در قبیلهٔ آدم که در بهشت خدای | بدین کمال نباشد جمال حورالعین | |||||
چنین درخت نروید ز بوستان ارم | چنین صنم نبود در نگارخانهٔ چین | |||||
مگر درخت بهشتی بود که بار آرد | شکوفه گل[۶] و بادام و لاله و نسرین | |||||
ز بس که دیدهٔ مشتاق در تو حیرانست | ترنج و دست بیکبار میبرد سکین | |||||
طریق اهل نظر[۷] خامشی و حیرانیست | که در نهایت وصفت نمیرسد تحسین | |||||
حکایت لبت اندر دهان نمیگنجد | لب و دهان نتوان گفت درّ درج ثمین |