برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۰۹۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
— ۴۶ —

  نه هرکس حق تواند گفت گستاخ سخن مُلکیست سعدی را مسلم  
  مقامات از دو بیرون نیست فردا بهشت جاودانی یا جهنم  
  بکار امروز تخم نیک نامی که فردا برخوری والله اعلم  
  مدامت بخت و دولت همنشین باد بدولت شادمان از بخت خرم  
  بدست راست قید باز اشهب بدست چپ عنان خنگ[۱] ادهم  
  سر سالت مبارک باد و میمون سعادت همره و اقبال همدم  
  محرم بر حسود ملک و جاهت که ماند زنده تا دیگر محرم  

در تهنیت اتابک مظفرالدین سلجوقشاه

ابن سلغر

  خدایرا چه توان گفت شکر فضل و کرم بدین نظر که دگرباره کرد بر عالم  
  بدور دولت سلجوقشاه سلغرشاه خدایگان معظم اتابک اعظم  
  سر ملوک زمان[۲] پادشاه روی زمین خلیفهٔ پدر و عم باتفاق اعم  
  زمین پارس دگر فرّ آسمان دارد بماه طلعت شاه و ستارگان حشم  
  یکی بحضرت او داغ خادمی بر روی یکی بخدمت او دست بندگی بر هم  
  بقبلهٔ کرمش روی نیکخواهان راست بخدمت حرمش[۳] پشت پادشاهان خم  
  هنوز کوس بشارت تمام نازده بود که تهنیت بدیار عرب رسید و عجم  
  ز سر نهادن گردن‌کشان و سالاران بر آستان جلالش نماند جای قدم  
  سپاس بار خدائی که شکر نعمت او هزار سال[۴] کم از حق او بود یک دم  
  خوشست بر دل آزادگان جراحت دوست بحکم آنکه همش دوست مینهد مرهم  

  1. خیل.
  2. جهان.
  3. خدمش.
  4. بار.