برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۰۶۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
— ۱۲ —

  ناامید از در لطف تو کجا شاید رفت؟ تو ببخشای که درگاه ترا ثانی نیست  
  دست حسرت گزی ار یک درمت فوت شود هیچت از عمر تلف کرده پشیمانی نیست[۱]  

اندرز و نصیحت

  خوشست عمر دریغا که جاودانی نیست پس اعتماد برین پنج روز فانی نیست  
  درخت قد صنوبر خرام انسان را مدام رونق نوباوهٔ جوانی نیست  
  گلیست خرم و خندان و تازه و خوشبوی ولیک امید ثباتش[۲] چنانکه دانی نیست  
  دوام پرورش اندر کنار مادر دهر طمع مکن که درو بوی مهربانی نیست[۳]  
  مباش غره و غافل چو میش سر در پیش که در طبیعت این گرگ گله‌بانی نیست  
  چه حاجتست عیانرا باستماع بیان؟ که بی‌وفایی دور فلک نهانی نیست  
  کدام باد بهاری وزید در آفاق که باز در عقبش نکبتی[۴] خزانی نیست؟  
  اگر ممالک روی زمین بدست آری بهای مهلت یک روزه زندگانی نیست  
  دل ای رفیق درین کاروانسرای[۵] مبند که خانه ساختن آیین کاروانی نیست  
  اگر جهان همه کامست و دشمن اندر پی بدوستی که جهان جای کامرانی نیست[۶]  

  1. این بیت تنها در یک نسخهٔ معتبر است. و در یکی از نسخه‌ها این دو بیت نیز در پایان قصیده آمده است:
      پند بردار ز شعرم نه عبارت که مرا غرض از شاعری اظهار سخندانی نیست  
      سعدیا دُر خوشاب سخن ارزان مفروش که کم از درّ گرانمایهٔ عمانی نیست  
  2. بقایش.
  3. در یک نسخه این بیت الحاق شده:
      خزان مرگ دریغا که در پیست ارنه کدام میوه که در باغ زندگانی نیست؟  
  4. نکبت، نوبت.
  5. در یک نسخه: معبر هلاک.
  6. در یک نسخه این بیت الحاق شده: {{ب|درین سرای که آماجگاه تیر بلاست|که دل نهد که هدف جای دل‌نشانی نیست.