برگه:KholaseShahname.pdf/۳۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۳۱–

دیباچه

  بنام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد  
  خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده رهنمای  
  خداوند کیهان و گردان سپهر فروزندهٔ ماه و ناهید و مهر  
  ز نام و نشان و گمان برتر است نگارندهٔ بر شده گوهر است[۱]  
  به بینندگان آفریننده را نه بینی مرنجان دو بیننده را[۲]  
  نباید بدو نیز اندیشه راه که او برتر از نام و از جایگاه  
  سخن هر چه زین گوهران بگذرد نیابد بدو راه جان و خرد  
  خرد گر سخن برگزیند همی همانرا گزیند که بیند همی  
  ستودن نداند کس اورا چو هست میان بندگی را ببایدت بست  
  خرد را و جانرا همی سنجد او در اندیشهٔ سخته کی گنجد او  
  بدیت آلت و رای و جان و روان ستود آفریننده را کی توان؟  
  توانا هر که دانا بود زدانش دل پیر برنا بود  
  ازین پرده برتر سخنگاه نیست بهستیش اندیشه را راه نیست  
  کنون تا چه داری بیار از خرد که گوش نیوشتنده زو بر خورد  
  خرد افسر شهریاران بود خرد زبور نامداران بود  ستایش خرد
  خرد زندهٔ جاودانی شناس خرد مایهٔ زندگانی شناس  
  کسی کو خرد را ندارد ز پیش دلش گردد از کردهٔ خویش ریش  
  ازوئی بهر دو سرا ارجمند گسسته خرد پای دارد به بند  
  خرد چشم جانست چون بنگری تو بی چشم شادان جهان نسپری  
  همیشه خرد را تو دستور دار بدو جانت از ناسزا دور دار  
  زهر دانشی چون سخن بشنوی ز آموختن یک زمان نغنوی  
  چو دیدار یابی بشاخ سخن بدانی که دانش نیابد به بن  
  1. یعنی جوهر علوی که مقصود آسمان و فلک است.
  2. یعنی خدا را با چشم نمیتوان دید. چشم را زحمت مده.