برگه:KholaseShahname.pdf/۱۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۱۸–

بک لفظ یا یک عبارت مستهجن دیده نمیشود، و پیداست که فردوسی برخلاف غالب شعرای ما از آلوده‌کردن دهان خود بهزلیّات و قبایح احتراز داشته است، و هرجا که بمقتضای داستان‌سرائی مطلب شرم‌آمیزی میبایست نقل کند بهترین و لطیفترین عبارات را برای آن یافته است. چنانکه در داستان ضحّاک آنجا که میخواهد بگوید پسری که بکشتن پدر راضی شود حرامزاده است این قسم میسراید:

  بخون پدر گشت همداستان ز دانا شنیدستم این داستان  
  که فرزند بد گر بود نرّه شیر بخون پدر هم نباشد دلیر  
  مگر در نهانی سخن دیگر است پژوهنده را راز با مادر است  

در داستان عشق‌بازی زال با رودابه آنجا که عاشق و معشوق بدیدار یکدیگر رسیده‌اند میفرماید:

  همی بود بوس و کنار و نبید مگر شیر کو گور را نشکرید  

عفّت‌طلبی فردوسی باندازه‌ایست که در قضایائی هم که باقتضای طبیعت بشری بی‌اختیار واقع میشود رضا نمیدهد که پهلوانان او مغلوب نفس شده و از حدود مشروع تجاوز کرده باشند. چنانکه در قضیّهٔ تهمینه که در دل شب در حالی که رستم خوابست بیالین او میرود و وجود خویش را تسلیم او میکند، با آنکه رستم مسافر بوده و یک شب بیشتر آنجا اقامت نداشته، واجب میداند که موبدی حاضر شود و از پدر تهمینه اجازهٔ مزاوجت او را با رستم بگیرد، و در نتیجه همان شبانه

  بدان پهلوان داد او دخت خویش بدان‌سان که بوده است آئین و کیش