ثانیا ابناء وطن را بمؤانست این کتاب ترغیب نماید و اسباب آن را فراهم
آورد. محتصر، فردوسی قباله و سند نجات ملّت ایران را تنظیم فرموده،
و همین کلمه مرا بینیاز میکند از اینکه در توضیح مطلب و پافشاری در
اثبات مقام فردوسی ازین جهت بطول کلام بپردازم.
پیش از آنکه بر سر نکات دیگر برویم بیموقع نمیدانم که جواب
اعتراضی را که ممکنست بخاطرت خطور کند بدهم، و آن اینست: غالب
روایاتی که فردوسی در شاهنامه نقل کرده یا بالتّمام عاری از حقیقت است
با مشوب بافسانه میباشد و درین صورت چگونه میتواند سند تاریخ ما
محسوب شود؟
دوست عزیز غافل نباید شد از اینکه مقصود از تاریخ چیست و
فواید آن کدام است. البتّه در هر رشته از تحقیقات و معلومات حقیقت
باید وجهه و مقصود باشد و خلاف حقیقت مایه گمراهی است. امّا درین
مورد مخصوص که موضوع بحث ماست مطابق واقع بودن یا نبودن قضایا
منظور نظر نیست. همه اقوام و ملل متمدّن مبادی تاریخشان مجهول
و آمیخته بافسانه است و هر اندازه سابقه ورودشان بتمدّن قدیمتر باشد
این کیفیّت در نزد آنها قویتر است. زیرا که در ازمنه باستانی تحریر و
تدوین کتب و رسائل شایع و رایج نبود، و وقایع و سوانحی که بر مردم
وارد میشد فقط در حافظه اشخاص نقش میگرفت و سینه بسپنه از اسلاف
باخلاف میرسید و ضعف حافظه با قوّت تخیّل و غیرت و تعصّب اشخاص
وقایع و قضایا را در ضمن انتقال روایات از متقدمین بمتأخرین متبدّل
برگه:KholaseShahname.pdf/۱۰
این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.