از آنها ناگفته ماند ولی میترسم آقایان خیلی خسته شدند و نباید اظهار علاقه و شوق آقایان بشنیدن این مطالب و بیانات من مرا به تصدیع بیش از حد جایز تشویق کند و امید است بشرط بقای زندگی موقع دیگری فرصت پیش آید و بقیه مطالب شنیدنی گفته آید. چون اولین بار است که پس از ۵۲ سال بنده از این مقوله یعنی سرگذشت ایام انقلاب سخن میگویم روا نیست که در خاتمه سخن از آنها که جان خود را در راه تحصیل آزادی سیاسی ملت ما دادند یادی نکنیم و اگرچه نمیتوانم از همه اسم ببرم ولی میخواهم بارواح پاک چند نفری که با خود من یار و همقدم بودند درود بفرستم. نخست نام حاج میرزا ابراهیمآقای تبریزی را که از پاکترین مردان انقلاب بود و در همهٔ دوره مجلس اول نزدیکترین اشخاص بمن بود و در پارک امینالدوله شهید شد و بعد میرزا جهانگیرخان شیرازی که فرشتهٔ آزادی بود و مرحوم آقا سیدجمالالدین و ملکالمتکلمین را باید ببرم و همچنین شریفزاده و باسکرویل آمریکائی و البته جز اینها صدها جانبازان در تبریز و طهران و گیلان و سایر ولایات بودند که کاش روزی لوحهای مشتمل بر نامهای همه آنها در صحن بهارستان نصب شود.
چنانکه قبل از این شاید بتکرار عرض کردم باز برای مرتبه اخیر میخواهم بگویم که اولا بیانات من مطلقاً از ابتدا تا انتها منحصرا محدود و مقصور به مشاهدات شخصی و عینی خودم بوده نه حدس یا فلسفهبافی یا مسموعات (مگر در یکی دو مورد با ذکر راوی) و ثانیا اقصی درجه سعی کردهام که آنچه میگویم بی کم و بیش عین حقیقت باشد و در این باب به نهایت حد امکان بشری کوشیدهام چنانکه در خاتمه خطابههای خودم در آمریکا به طلاب و اساتید گفتم که من مانند کسی که در محکمه ادای شهادت میکند و بر طبق