دو قنسول انجمن ایالتی مرا دعوت بانجمن کردند و در این امر که اعضای انجمن را خیلی مشوش کرده بود مشورت کردند. من عضو رسمی انجمن نبودم ولی نظر بخواهش و تقاضای اعضای آن غالبا آنجا حاضر میشدم. وقتیکه مراسله مشترکالامضاء قونسولها را دیدم تأثر فوقالعادهای بمن دست داد و فورا بدون تردید اظهار کردم که باید بخود شاه متوسل شد که راهها را باز کند تا قشون خارجی بایران نیاید. اعضای انجمن این عقیده را قبول کردند و خواهش کردند تلگراف را من بنویسم و فورا نوشتم از طرف انجمن و بامضای انجمن و پس از شرح قضیه و درج عین مراسله قونسولها نوشته شد «اینک ما دست توسل بدامن پدر نامهربان زدن را بر مدد خارجیان ترجیح میدهیم» و حاضریم از هر چیز صرفنظر کنیم و استدعا داریم امر بدهید که بهانه خارجیان را برطرف کنند و راهها را برای ورود آذوقه باز کنند. این تلگراف فداکاری خیلی بزرگی بود از طرف مردمی که حاضر شدند حتی غایت و مرامی را که یکسال برای آن جنگیده و قربانیها دادهاند برای احتراز از مداخله خارجی فدا کنند. چون سیم تلگراف طهران بتبریز وصل نبود و آنرا بریده به مرکز حکومت عینالدوله در باسمنج نصب کرده بودند و لذا مخابره تلگراف از تلگرافخانه تبریز امکان نداشت ناچار بودند آنرا بحروف لاتینی نوشته و از سیم کمپانی هند و اروپا از تبریز به طهران مخابره کنند. این نوع کار را مرحوم معتمدالتجار از اعضای انجمن که تنها کسی بود آشنا بزبان و خط خارجی همیشه بعهده داشت و او فورا مشغول تبدیل بحروف لاتینی شد که البته دو سه ساعتی طول داشت و من برای ملاقات قونسول جنرال عثمانی که تقاضای دیدن مرا کرده بود بیرون رفتم و ساعتی از شب رفته بانجمن برگشتم باین خیال که تلگراف رفته دیدم اطاقها و حیاط
برگه:Khatabeh-Taghizadeh.pdf/۸۳
ظاهر