و موجب خوشوقتی گوینده میشود. بعضی ایرادات شاید در عالم انصاف و حقیقتجوئی مجرد منزه از خودخواهی وارد هم بوده و هست و همیشه من متوجه آیه شریفه وَ ما اُبَّرءُ نَفْسی بودهام و از این جمله آنست که شاید بهتر بوده است که من در مقام نقل اقوال بعضی نویسندگان اشاره به بعضی مولفین آن نوشتهها نکرده باشم و بتعبیر «در بعضی کتب چنین گفته شده و اگرچه دلیلی نیست بر آنکه آن گفته ناشی از غرض سوئی بوده منتهی دارای اشتباه است و با حقیقت مطابقت ندارد» اکتفا کرده باشم و حقیقت هم اینست که من ظن غرض و خلافی عمدی یا قلب حقایق عالما و عامداً نسبت بهیچکدام از آن مولفین ندارم.
۲- قسمتی دیگر از ایرادات هم آن نوع است که ولو آنکه گاهی بعنوان سئوال طرح شده است گذشته از کشف سوء عقیدت ایرادکننده نسبت بگوینده در مورد بعضی از آنها که فقط از کممحبتی یا حتی گاهی خدای نخواسته از خصومت بیغرضانه به خطیب بوده (البته در موارد نادره) آن سئوالات و احساسات در واقع نه جوابی دارد و نه علاجی. در بیشتر موارد چنان احساس و استنباط میشود که سئوالات ناشی از یک مرض وبائی وهم است که بدبختانه در اذهان نسل کنونی ایرانی رسوخ عمیق یافته است و آن مرض شیوع عجیب خارقالعاده تصورناپذیر پیدا کرده یعنی اعتقاد سرآمیز بتأثیر سحرآمیز نفوذ خارجیان در ایران که کل نقائص و ناکامیابیها و اختلال امور را به فعالیت نهانی و
اغراض سوء و تحریکات تسخیرکنندهٔ آنان منسوب داشته و
–۶–