بهمه حال با رشد ملت و عقل و پختگی و خامی او و افراط یا اعتدال حساسیت و جوش و هیجان نفسانی یا سکون و طمأنینه و تامل و روش عاقلانه متناسب است. ولی بطور کلی تجربه عملی بشر خصوصاً در قریب دو قرن گذشته کم و بیش ثابت کرده است که همکاری افراد اهل مملکت و بحث و مشاوره و تصادم افکار و وصول به تصمیمات قابلاجرا بر اثر مباحثات بر موکولبودن کل امور عامه و سرنوشت جماعات به عقل انفرادی و تصمیم یک شخص واحد هر قدر هم بافهم و حتی خوشنیت باشد مرجّح است چه عملاً غیرممکن است و دیده نشده که قدرت مطلقه منتهی به سوءاستعمالات و طمع مالی و دخالت شهوات نفسانی و هوی و هوس و تسلّط بستگان و مقرّبین و خویشان و اشخاص مورد لطف جبّار قهّار بر نفوس و اموال و حتی ناموس مردم نشود ولو آنکه فرقی در درجات مفاسد آن نوع حکومت وجود داشته باشد. البته دمکراسی خام هم با مدیران فاسد یا عوامفریب و سوق شدن نهضت بظاهر ملی با دست غوغا و رجّاله و جوش و خروش افراطی یا منتهیشدن به خروج زمام امور از دست عقلا نیز متضمن مفاسدی تواند شد که بملت و مملکت صدمه میزند لکن حکومت ملی با تکامل و پیمودن طبیعی راه بحث و استدلال اصلاحپذیر است ولی روش استبدادی و تسلط مطلق فردی جز با انقلاب خونین مضر یا جنگ با ممالک خارجی از راه خطاکاری خود منحرف نمیشود.
مقصود از حکومت ملی و دمکراسی در بحث ما دمکراسی حقیقی است نه اسمی که شبیه آن در بعضی ممالک و از آنجمله در دو مملکت اروپائی جدید بعد از جنگ بزرگ جهانی اول یعنی از ۴۰ سال قبل معمول و