و چنانکه شاید بعضی از آقایان در مجله یادگار ملاحظه فرمودهاند برای مبارزه با مجلس و تخریب آن هم استخاره کرده و وقتی وی در سفارت روس در زرگنده متحصن بود و ما برای عقد مقاولهنامه راجع بکار او آنجا میرفتیم روزی نایب آن سفارت بارانوفسکی گفت که این پادشاه سابق شما از صبح تا شام فال میگشاید و مقصودش همان استخاره بود. مثالی از طمع مفرط او آنست که مرحوم مجیدالملک تبریزی که از نزدیکان درباری وی درعهد ولایتعهدش بود نقل کرد که روزی در باغ شمال تبریز کنار استخر دائرهوار ایستاده بودیم ولیعهد صحبت از آرزوهای اشخاص کرد و گفت بزرگترین آرزوی او آنست که حاکم کرمان بشود و این حرف مثل توهینی بآذربایجان تلقی شد و بما برخورد و گفتیم قربان این چه فرمایشی است آذربایجان همیشه مقام بزرگی در ایران داشته و ولیعهدنشین بوده است چرا کرمان را بآن ترجیح میدهید. در جواب گفت سفیه مباش اگر در کرمان پوست مردم را بکنید صدائی در نمیآید اما اهل این ولایت پرشر و شور هستند و غوغا میکنند.
البته مشروطیت ابتدائی ایران و مجلس ملی هم نقائص و معایبی داشت و گاهی حتی معایب فاحشی داشت ولی معذلک هرگز قابل قیاس با حکومت استبدادی نبود و شاید صد یک معایب آن نوع اداره را نداشت.
صفای ظاهری و آشتی بین شاه و مجلس و ملت بعد از واقعه میدان توپخانه در ذیالقعده ۱۳۲۵ تا اواخر محرم ۱۳۲۶ یعنی حادثه بمب انداختن بشاه دوام کرد و روزبروز بهتر میشد تا آنکه آن واقعه و پیدا نشدن مرتکبین آن بکلی وضع را عوض کرد و محمدعلیشاه عاقبت مصمم به تغییر وضع شد و بتدریج تدارک کار را میدید. جمعآوری قشون در طهران و مشاورت مفصل او با سران و ارکان