برگه:Khatabeh-Taghizadeh.pdf/۲۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
سه خطابه
۲۳
 

کامی ارباب قدرت و سلطه بقدر کافی و مطلوب کاست مگر نادراً و در موارد منفرد اتفاقی مانند تأثیر اسلام و دینداری و خداترسی در غازان در اوایل قرن هشتم و یا حکامی که سیرت خلفای راشدین یا عمربن‌عبدالعزیز را سرمشق خود ساخته بودند که بسیار نادر بود.

نصایح بسیار دلکش و دلاویز و باجرأت بلکه متهورانهٔ سخنوران بزرک را که بهتر از آن نتوان تصور کرد می‌خوانیم ولی اثری حقیقی و باطنی از آنها نمی‌توانیم درک کنیم جز گاهی خودداری اختیاری تفضّلی و ترحمی از تجاوز بر زیردستان. چه بهتر از خطاب سعدی بامرای وقت می‌توان پیدا کرد که می‌گوید:

  تو کی بشنوی ناله دادخواه بکیوان برت کلّهٔ خوابگاه  
  چنان خسب کاید فغانت بگوش اگر دادخواهی برآرد خروش  
  که نالد ز ظالم که در دور تست که هر جور کو میکند جور تست  
  نه سگ دامن کاروانی درید که دهقان نادان که سگ پرورید  
  دلیر آمدی سعدیا در سخن چو تیغت بدستست فتحی بکن  
  بگوی آنچه دانی که حق گفته به نه رشوت ستانی و نه رشوه ده  
  طمع بند و دفتر ز حکمت بشوی طمع بگسل و هرچه خواهی بگوی  

و بسیاری ابیات دیگر و هم‌چنین کلمات چندین نفر از شعرای دیگر. اتابک ابوبکر سعد که ممدوح سعدی بود بایستی علاوه بر دوشیدن رعایای فارس برای تمتع کامل خودش آنقدر از دار و ندار سکنهٔ آن ناحیه به جور بستاند و برای ایلخان مغول مالک‌الرقاب خودش که باجگزار او بود بفرستد که فارس را از شر یغما و چپاول بی‌حساب مغولها در امان نگاهدارد و مصداق