کردند عازم حرکت شدم ولی قبل از حرکت باز مجلسی در کیمبریج تشکیل شد که اعلانهای دعوت برای آن که بدیوارها چسبانده شد یک سطر جلی بفارسی در بالا داشت که چاپ شده بود «زنده باد مشروطه ایران». در آن مجلس من خطابهای در بیان مقاصد خودمان ایراد کردم.
یکی از نکات قابلتوجه برای اهل فهم و عمق هم آنست که از اوائل دوره مشروطیت باین طرف و مخصوصاً بعد از جنگ اول جهانی بخطا بین نویسندگان و گویندگان سیاستباف ایران بدرجه افراطی و مبالغهآمیز مرسوم شده که تمام وقایع و جریانات مملکت ایران را بتأثیرات فعالیتهای نهانی خارجیها اسناد داده و در کلیه آنچه واقع شده انگشت آنها را میبینند و آنها را مسئول همه ناکامیابیها و بیسامانی امور میدانند.
افراط در این عقیده و تصورات گاهی بدرجات فوقالتصور و حتی بحدود جنون شدید و هذیان هم رسیده و یقین دارم همه آقایان شواهد این عارضه را بارها و بلکه هزار بار دیدهاند که از هر حد معقول بلکه غیرمعقول هم تجاوز کرده است و درد آنجا است که این مرض منحصر بموارد استثنائی نیست بلکه در بعضی ادوار شدت آن منکرین آن یعنی دارندگان عقل سلیم استثنائی و نادر بودهاند مانند مرحوم دکتر مهدی ملکزاده.
این و هم البته موجب ضرر کلی هم به مملکت بوده است. باجمال باید بگویم که من حتی بحد کمتری هم معتقد باین اوهام نیستم و در عکس و نقیض آن عقاید افراط دارم و برخلاف عقیده جبری بعضی از آن مسحورین من به تفویض مطلق قائلم و معتقدم که اولیای امور ما در انتخاب و اختیار طریق صواب و ناصواب (جز در موارد اجبار علنی و قهری و تسلیم بزور) اختیار کامل مطلق داشته و دارند. مداخلات علنی زورمندان خارجی را در مواردی کسی انکار ندارد