مقاومت تبریزیها در این باب منجر به گرفتاری ستارخان و باقرخان و تقیزاده از طرف روسها تواند شد ستارخان و باقرخان و جمعی از مجاهدین در جنرال قونسولگری عثمانی تحصن اختیار کردند ولی من باین تلگراف نگرانیبخش ترتیب اثر ندادم لکن رویتر در تلگراف خود اسم مرا هم جزو متحصنین داده بود و از این جهت در همه کتب و حتی در کتاب انقلاب ایران ادوارد براون خبر تحصن من هم درج شده و لازم است در موقعی این افسانه تکذیب شود که بغلط در تاریخ نماند.
۶- وقتی که ما در سفارت انگلیس متحصن بودیم دربار و مخصوصاً امیر بهادر جنگ، مرحوم حشمتالدوله را بسفارت فرستادند که با من گفتگو کرده بلکه مرا به باغشاه ببرد و وعده همهگونه مراعات و سلامت میداد واضح است که من قبول نکردم و پس از کشتهشدن میرزا جهانگیرخان و ملکالمتکلمین در باغشاه اعتمادی باقوال آنها نمیتوانستم داشته باشم و عجب آنست که مکتوبی از مرحوم مستشارالدوله که خود در آنجا زیر زنجیر بود خطاب بمن گرفته و آورده بود که البته اجباری بود در آن مکتوب آن مرحوم نوشته بود که اگر چه کسی که خود محبوس است نمیتواند بدیگری اطمینان سلامت بدهد ولی من مطمئن شدهام که جناب امیربهادر با شما خوب رفتار خواهد کرد.
حشمتالدوله میگفت که امیر بهادر قول شرف داده است! برای ذکر خیر آن مرحوم (یعنی حشمتالدوله) خوبست گفته شود که اگر وی روز واقعه یعنی توپ بستن مجلس در دربار نبود مرحومین بهبهانی و طباطبائی و حاج امامجمعه خوئی جان بسلامت در نمیبردند چه وقتیکه آنها را قزاقها به باغشاه رسانیدند قزاقهای داخل در باغ یکباره با غداره و