کوشش سیاسی سیدضیاء در آن زمان مصروف مخالفت و مقابله با تودهایها و مقابله با سیاست شوروی بود. یعنی انگلیسها او را به همین منظور آوردند. در ضمن هم با مخالفت با شاه. بنده به خاطر دارم که در آن زمان ما یک سازمان به نام طرفدار عشایر ایران که تازه از زندانهای رضاشاه آزاد شده بودند. در تهران به وجود آورده بودیم که از عشایر مختلف نماینده داشت، کوشش ما بر این بود که دولت ایران در مقام استمالت و کمک مالی و اقتصادی و فرهنگی به این عشایری که در گذشته این صدمات را دیدهاند، بربیاید و از این راه میخواستیم این جمعیت را مؤثر قرار بدهیم. ولی سیدضیاءالدین یک شبی به وسیله مرحوم امیر جنگ بختیاری، که با بنده خیلی دوستی داشت، خواهان ملاقات با من شد، در منزل امیرجنگ با او ملاقات کردم. سیدضیاء صحبتهائی راجع به همین سازمان عشایری و امور عشایری کرد و بعد متوجه شدم که هدف اصلی او استفاده از عشایر در برابر شاه است. در آن زمان ما نسبت به شاه که یک پادشاه مظلوم و جوان نوکاری بود چنین نیتی نداشتیم و بلکه برعکس، در مقابل نیروهای اشغالگر و عوامل آنها میخواستیم او را تقویت کنیم. مظفر فیروز در آن زمان با سیدضیاء همراهی کرد و کارگردان اصلی کارهای سیدضیاء بود و تودهایها علیه سیدضیاء شروع به مبارزهی شدید کردند. اگر مظفر فیروز تمایلات کمونیستی داشت، یا واقعاً متکی به سیاست شوروی بود، این همکاری اولیه او که یکی، دو سال دوام داشت با سیدضیاء اصلاً بیمعنی جلوهگر میشد. بعداً در زمان قوامالسلطنه هم که عامل مؤثر و فعالی در کابینه او بود، کوشش و فعالیتش باز بر همان محور بود. یعنی از قدرت قوامالسلطنه و از همکاری با تودهایها میخواست به منظور هدف خودش استفاده کند که ضدیت با شاه بود. ولی بنده مظفر فیروز را بهیچوجه متمایل به شورویها و دارای مسلک و مرام کمونیستی نمیدانم و نمیدانستم.
س- خیلی ممنونم. یک مسئله دیگری که من میخواستم از شما سؤال بکنم راجع به مسئله آذربایجان و اعتبارنامهی پیشهوری بود. همانطوری که شما اطلاع دارید