پرش به محتوا

برگه:Karimsanjabi.pdf/۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
سنجابی (۱)
– ۷ –

عموی بزرگ من حساب می‌شد و پسر دیگرش سالار ظفر حسین سنجابی بود. شیرمحمد‌خان جد من از طرف دولت به عنوان حاکم قصرشیرین و سرحددار منصوب شد و از آن تاریخ تا زمان پهلوی حکومت قصرشیرین و مرزداری آن حدود با سنجابی‌ها بود که امنیت جاده کاروان‌رو و جاده تجارتی و زیارتی معروف قصرشیرین به کرمانشاه را حفاظت می‌کردند. به این ترتیب، ایل سنجابی وسعت و توسعه پیدا کرد، خود شیرمحمدخان صمصام‌الممالک در قصرشیرین اقامت داشت که هم اکنون عکس قلعه‌ی محل اقامتش را به شما نشان دادم و حکومت ایل را به پسر بزرگ‌ترش که پدر من باشد، قاسم خان، واگذار کرد. پدرم در ایل حکومت داشت و ایشان در مرز.خوانین سنجابی در ناحیه ماهدشت که محل اقامتشان بود، دهات مختلف داشتند و هر یک از آنها در ده خود یک قلعه بنا کرده بود. قلعه در آن زمان یک محل استحکامات جنگی بود با سنگرها و جان‌پناه‌های مخصوص و هم یک کارگاه کشاورزی، محلی که در آن صنایع محلی مثل قالی‌بافی، نمد، گلیم و این جور چیزها در قسمتهائی از آن برپا میشد. خانها در قلعه‌های خودشان سکونت داشتند و نوکرها و اتباع‌شان در دهات مختلف. قوه جنگی ایل سنجابی از دو نیرو تشکیل میشد. یکی سوارهای نوکری بود که خان‌ها افرادی را به صورت نوکر خودشان استخدام میکردند و به آنها معمولاً اسب و تفنگ میدادند و در دهات پیرامون خود آنها را ساکن میکردند. اینها وابسته و در خدمت آقای خودشان بودند. پدر و عموهای من در زمان خود، تقریباً هفتصد سوار به صورت نوکر شخصی داشتند. قسمت دیگری از نیروی مسلح ایل از خود مردم ایل تشکیل میشد. ایل سنجابی در آن‌موقع که در حدود شاید هفت تا هشت هزار خانوار بود، در حدود حداقل دو هزار مرد جنگی داشت که هفتصد سوار آن جزء نوکری و اتباع شخصی سردارها بودند و هزار و دویست تا هزار و پانصد نفر از تیره‌های مختلف ایل. و خود این یک نیرو و یک قشون قابل توجهی به حساب می‌آمد. سنجابی‌ها، همیشه نسبت به دولت مطیع بودند، به‌علاوه محل سکونت آنها چون به شهر کرمانشاه خیلی نزدیک و در جلگه صاف همواری است و کوهستان‌های سخت ندارد آنها نمیتوانستند مثل طوایف کوه‌نشین دیگری به صورت یاغی و سرکش زندگی کنند و می‌بایستی همیشه حسن رابطه را با دولت و با والی‌های کرمانشاه نگاه بدارند. به‌طوری که تاریخ زندگی‌شان نشان میدهد تقریباً هیچوقت