روایتکننده: آقای دکتر کریم سنجابی
تاریخ مصاحبه: شانزدهم اکتبر ۱۹۸۳
محل مصاحبه: شهر چیکو- کالیفرنیا
مصاحبهکننده: ضیاءالله صدقی
نوار شماره: ۷
به خاطر دارم که یک روز از جانب حزب توده دعوتی شده بود برای تشکیل یک جلسه مشترک از همین شبنشینیهای عمومی که با هم مینشستیم و صحبت میکردیم. در آنجا رضا روستا این شعر را خواند که خیلی برای من ناگوار آمد و آن این بود:
خوشخبر باش ای نسیم شمال | که بما میرسد زمان وصال |
خلاصه کوشش ما در این جهت بود که آنها را در جهت عمومی مملکت وارد کنیم و از آن جنبه محلی و خودمختاری محلی منصرفشان سازیم. صحبتهائی هم که گاهی مصدق در مجلس میکرد، درباره ارائه تقاضاهای آنها و توجیه شکایات آنها همه برای این بود که آنها را به این راه هدایت کند و آنها متوجه بشوند که مردم ایران ملیون ایران، آنها را میپذیرند و تقاضاهای آنها را مورد توجه قرار میدهند، والا مصدق که مرد دوراندیش و وطندوست و بیارتباط با هرگونه سیاست خارجی بود، در باطن دل میدانست که آنها از کجا برخاستهاند و هدفشان چیست. منظور همه این بود که به یک کیفیتی این مخمصه و این گرفتاری که برای ایران به وجود آمده از سر مملکت رفع بشود. قوامالسلطنه که زمامدار شد، دورهی مجلس چهاردهم به پایان رسید و مجلس پانزده میبایستی افتتاح بشود. در موقعی که گفتوگو برای انتخابات مجلس پانزدهم و آمد و شدهای قوامالسلطنه به مسکو و مذاکرات او با دولت شوروی و بستن آن قرارداد معروف قوام-سادچیکف بود، فشار زیادی از طرف ملیون راجع به شروع انتخابات میشد. ولی قوامالسلطنه با تدابیر و حیلی این انتخابات را عقب میانداخت، شاید هم حق