لطمهای شدید به محبوبیت حزب توده وارد آمد و هویت آن شناخته شد. حزب توده تا آن زمان که جنبهی وطندوستی داشت و وابستگیاش به سیاست خارجی روشن نشده بود کشش زیادی داشت و بهخوبی میتوانست در مقابل حکومتهای مرتجع، در مقابل احزاب و عناصر مرتجع و وابسته به استعمار غرب مبارزه کند. در بسیاری از موارد مبارزه ما هم با دستراستیها، با حکومتها و با نمایندگان مرتجع مجلس در همان خط بود. ولی در اینجا که آنها این پشتیبانی را از سیاست شوروی کردند اختلاف ما با آنها به کلی ظاهر و نمایان شد.از همین زمان بود که روسها بفکر این افتادند که موضع خودشان را در شمال مستحکم کنند و آن قضایای ناگوار آذربایجان و کردستان را پیش آوردند. پیشهوری در آذربایجان به دستیاری روسها قیام کرد و حکومت رسمی آنجا را ساقط کرد و دولتی برای خود تشکیل داد. علاوه بر آن، در مهاباد هم قاضی محمد به دیدار رهبر آذربایجان شوروی علیاوف یا باقراف رفت و آنها هم در کردستان شمالی مشغول فعالیت تجزیهطلبانه دیگری شدند. در آنموقع یکی از افراد وابسته به جمعیت ما در مهاباد رئیس فرهنگ بود و زمانی که قاضی محمد شروع به کار کرد، آنجا را تخلیه نمود، به تهران آمد و گزارش جریان را بمن داد و او شخص دکتر محمد مکری بود. دکتر محمد مکری که جزو همکاران ما بود، علناً به من گفت: «اینها حقیقتاً تجزیهطلب هستند، واقعاً زیر فرمان روسها هستند و هر تظاهری که میکنند، به کلی بیاساس و بیپایه است». ما هم در برابر این جریانهای آذربایجان و مهاباد شعاری که میدادیم این بود که باید آزادی و دموکراسی برای تمام ایران باشد. نظامی برای ایالات و ولایات بخواهیم که در تمام ایران حکمفرما باشد و در تمام مناطق ایران اجرا بشود. ما با سازمانهائی نظیر انجمنهای ایالتی و ولایتی و حتی تعدیل قوانین آن بهطوری که اختیارات سازمانهای محلی بیشتر باشد، موافق بودیم، ولی به شرط اینکه برای تمام ایران و همهی استانهای ایران باشد و با نمایندگان آنها هم در نشستهائی که گاهی اتفاق میافتاد، میگفتیم شما چرا اقدامی نمیکنید که برای تمام ایران باشد؟ چرا برای یک نقطه معین از ایران میخواهید که سایر مردم آزادیخواه ایران و سایر مردم ضداستعماری
برگه:Karimsanjabi.pdf/۷۱
ظاهر