قبلاً به شما گفتم که ما وارد مبارزه با احزاب دست چپ و دست راست شده بودیم. دست چپ عبارت از حزب توده بود. اما در دست راست دو حزب وجود داشت. یکی حزبی بود به نام حزب عدالت که جمال امامی و علی دشتی به وجود آورده بودند که ما با آنها نیز درافتادیم، حتی بچههای حزب ما حمله به آن حزب کردند و تظاهری را که میخواستند بکنند درهم شکستیم. جمعیت دست راستی دیگری که تشکیل شده بود حزبی بود به نام اراده ملی که سیدضیاء به وجود آورده بود و مظفر فیروز با روزنامه رعد امروز کارگردان آن بود.سیدضیاء در اینجا یک نقش عجیب و غریب داشت. این آدمی که بیست و چند سال از ایران بیرون رانده شده بود و با آن سوابقی که در کودتای ۱۲۹۹ و در قرارداد ۱۹۱۹ داشت، موقعی که روسها حزب توده را بوجود آوردند که در ابتدا فاتح کارگردانی آن را میکرد، انگلیسها هم سیدضیاء را از فلسطین آوردند و در غیاب خود او از شهر یزد به وکالت مجلس انتخابش کردند.
س- مصطفی فاتح.
ج- بلی. همان مصطفی فاتح شرکت نفت. بعد همان پنجاه و سه نفری که زندانی شده بودند، کارگردانهای اصلی حزب توده شدند و در پیرامون شاهزاده سلیمان میرزا گرد آمدند و رهبران مشهورشان عبدالصمد کامبخش و رضا رادمنش و ایرج اسکندری و دکتر جودت و دکتر یزدی و الموتی و فریدون کشاورز و خلیل ملکی بودنند و رضا روستا که سازمان کنفدراسیون کارگران را اداره میکرد. ما کوشش کردیم که در خارج از تهران هم سازمانهای حزبی بوجود بیاوریم و موفق شدیم که در گیلان یک سازمان خیلی خوب و منظم، در گرگان یک سازمان خوب که ادارهکننده اول آن که خوب هم اداره میکرد، احمد قاسمی بود. همان احمد قاسمی که بعداً به حزب توده پیوست. بعد در تبریز، در اصفهان، در کرمانشاه، در ملایر، در اهواز و آبادان و بالاخره در شیراز، شعباتی تشکیل دادیم. حزب توده با ما و ما با آنها درافتادیم. آنها شعار میدادند علیه استعمار و ارتجاع مبارزه کنید. ما شعار میدادیم علیه هرگونه استعمار مبارزه کنید. علیه استعمار سرخ و سیاه مبارزه کنید و آنها از این کلمات ما بسیار آزرده میشدند