میهنپرستان میکردند و در میان خانوادههای لرستان هم نفوذ و اثر داشتند، چون پورسرتیپ از ایل سگوند لرستان بود. حزب دیگری هم به نام حزب استقلال وجود داشت که آن را عبدالقدیر آزاد بوجود آورده بود. بنده هم با چند نفر از دانشیارهای دانشگاه و جوانها جمعیتی داشتیم که هنوز عنوان حزبی پیدا نکرده بودیم. با آن سه حزب مذکور ما وارد مذاکره شدیم و بعد از نشست و برخاست زیاد از آن سه حزب و جمعیت ما یک حزب جدید به وجود آوردیم به نام حزب میهن و قرار شد که از هر جمعیت ۴ نفر به عنوان شورای عالی آن حزب معرفی شود که از طرف ما بنده و دکتر آذر و دکتر مسعود ملکی و دکتر محمدحسین علیآبادی معرفی شدیم و آنها نیز هر کدام نمایندگان خود را معرفی کردند و حزب جدید به فعالیت پرداخت و یک عمارت خیلی بزرگ با قریب سی اتاق و دوهزار تومان در ماه که برای آنموقع پول قابل توجهی بود در خیابان شاهآباد کرایه کردیم و یک روزنامه به نام رستاخیز هم ارگان آن قرار دادیم.هدف ما در آنموقع، مقابله با احزابی بود که سیاستهای خارجی پشتیبان آنها بودند، چه حزب دست چپ و چه احزاب ارتجاعی دست راست. حزب دست چپ عبارت از حزب توده بود که کشش و جاذبه فوقالعادهای در میان جوانان داشت و با وسایل و امکاناتی که در اختیارش میگذاشتند، توانسته بود در میان کارگران و جوانان روشنفکر انقلابی نفوذ زیادی پیدا کند و یک جمعیت قوی با روزنامهها و نشریات مختلف به وجود آورد. بهعلاوه، عدهای از رهبران آنها در مناطق تحت اشغال شورویها به وکالت مجلس انتخاب شده و پایگاه سیاسی مهمی به دست آورده بودند.
س- امکاناتی که میفرمایید چه کسانی در اختیارشان میگذاشتند؟
ج- روسها در اختیارشان میگذاشتند. راهاهن ایران در اختیارشان بود و وجوه حسابی به آنها میرسید. ولی امکانات مالی ما تنها وجوهی بود که اعضای حزب میپرداختند. از بازاریها هم به ما کمکهائی کردند. شاه چندین بار خواست به ما کمک مالی بدهد، بنده زیر بار نرفتم. حتی یکروز باز همین فردوست به من تلفن کرد و به منزل من آمد. دیدم یک کارتون بزرگ همراه اوست. به من گفت: «اعلیحضرت مرا فرستاده پیش شما و این سهام شرکت کیهان است که مال اعلیحضرت است». شاید قریب سیصدهزار تومان