ایران بیرون خواهند رفت، خود این خدمت مهمی بود که باید به حساب فروغی گذاشت. اما باز یکی دو نکته به زیان فروغی باقی است. یکی این است وقتی که او نخستوزیر شد و شاه جدید ایران سوگند وفاداری به مشروطیت خورد، مجلس دوازدهم عمرش به پایان رسیده و مجلس سیزدهم را که حکومت دیکتاتوری رضاشاه انتخاب کرده بود، هنوز افتتاح نشده بود. اگر ما واقعاً به اصول مشروطیت برمیگشتیم، یک انتخابات غیرقانونی که با زور سرنیزه و فشار بر مردم تحمیل شده و همه وکلای آن دستنشاندگان حکومت دیکتاتوری بودند، پارلمانی غیرقانونی بود و ضرورت داشت که آن انتخابات را باطل اعلام کنند و در مقام تجدید انتخاب برآیند. ولی فروغی چون آدم محافظهکار و محتاط و مآلاندیشی بود، شاید هم فشار و صلاحدید خارجیها، مخصوصاً انگلیسها در تصمیم او مؤثر بود که متوجه شد که اگر بخواهد تجدید انتخابات بکند، ممکن است با مشکلات فراوان مواجه شود، بهخصوص که ایران در حال اشغال بود و روسها تمام قسمت شمال ایران را در تصرف داشتند، این بود که او به این بهانه که دولت حق انحلال انتخابات را ندارد و اگر ما انتخابات را باطل بکنیم سنت و سابقهی بدی خواهد شد که هر وقت دولت انتخاباتی را به زیان خود دید آن را باطل اعلام بکند، مجلس سیزدهم را نگاه داشت و تشکیل داد.
نکته دیگری که در آن زمان مورد توجه بود و همه ما گوشزد میکردیم، موضوع پول ایران بود. ما حساب میکردیم که وقتی که انگلیسها و روسها و بعد هم پشت سر آنها آمریکائیها آمدند برای مخارج سربازهایشان و برای مخارج کارهایشان در ایران و برای خریدهائی که در ایران میکنند و برای خریدهائی که سربازان و افسران آنها میکنند، برای ساختمانها و راهسازیهائی که دارند، احتیاج زیاد به ریال دارند.
س- معذرت میخواهم آقای دکتر، شما که میفرمایید «ما» منظورتان چه کسانی هستند؟
ج- جوانانی که در آنموقع هنوز تشکیل حزبی نداده بودیم، ولی دور همدیگر جمع میشدیم و راجع به مسائل ایران بحث میکردیم و در روزنامهها هم به صورت جسته و گریخته مقالاتی مینوشتیم.