میهنشان که به ناحق مورد اشغال اجنبی قرار گرفته بود، ظاهر میکردند. روزی که محمدرضا شاه برای سوگند یاد کردن به مجلس آمد، به قدری جمعیت مردم دور اتومبیل او را گرفته بودند که در واقع در بعضی جاها میخواستند اتومبیل را روی دست بگیرند و حرکت بدهند. این تظاهری بود خودبهخود بیآنکه سازماندهی داشته یا سازمانی قبلاً آن را دعوت کرده باشد. در این جریان همین بچههای مدارس و شاگردان مغازهها و افراد عادی مردم بودند که با این هلهله و با این تجلیل و با این استقبال او را به طرف مجلس حرکت میدادند و به آنجا میبردند. همانها که ۳۵ سال بعد تاج و تخت او را سرنگون کردند.
س- آیا به نظر شما مردم به این فکر نبودند که سلطنت را اصولاً به عنوان سمبلی برای استقلال ایران حفظ بکنند، در زمانی که مملکت در اشغال نیروهای بیگانه بود؟
ج- کاملاً این فکر وجود داشت که حالا که نیروهای بیگانه وارد ایران شدهاند و هیچ گونه سازمان حزبی در ایران نیست و رهبرانی که بتوانند مملکت را اداره بکنند وجود ندارند و با وجود و با حضور قوای بیگانه، بقای ایران و حفظ استقلال ایران را در بقای شاه و حفظ مقام او میدانستند بهخصوص که او جوان تازهکاری بود که به گناهان پدرش و به تقصیرات و خطاهای پدرش هیچ آلوده نبود.
گویا این مطلب محقق و مسلّم باشد ولی علنی و آشکار نشد در آنموقع که فروغی برای نخستوزیری معرفی شد و قبول کرد از طرف انگلیسها به او پیشنهاد شده بود که در ایران جمهوریت برقرار کند و خود او رئیسجمهور اول ایران بشود. ولی فروغی مرد عاقل، مدبّر و محافظهکاری بود. میدانست که اوضاع ایران با خلاءای که از دوران رضاشاه و با رفتن او به وجود آمده است و با نبودن احزاب و تشکیلات و با وجود اشغال ایران به وسیله قوای بیگانه، صلاح مملکت نیست که جمهوریت برقرار شود. او این پیشنهاد را رد کرد و همان حفظ نظام سلطنتی و پادشاهی محمدرضا شاه را به نیروهای خارجی قبولاند. این یک عمل مفید و مؤثری از طرف فروغی بود. اکنون لازم است دربارهی شخصیت فروغی قضاوتی بشود.