برگه:Karimsanjabi.pdf/۵۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
سنجابی (۱)
– ۵ –

گفتم چه‌کار باید بکنیم؟ گفتند همه دارند فرار میکنند. گفتم فرار به کجا؟ اینجا مملکت ما است. خلاصه یک چنین روحیه‌ی متوحش و نگرانی به وجود آمده بود. به یاد دارم در همان روز اول یا دوم بود که دولت ایران اعلام کرد که دستور آتش‌بس و عدم مقاومت داده و بنابراین ایران دیگر در حال جنگ و دفاع نیست و یک کشور بیدفاعی است. وقتی که این اعلامیه صادر شد، وزیر جنگ وقت که متأسفانه اسمش یادم نیست.

س- نخجوان بود؟

ج- بله. به نظرم سرتیپ احمد نخجوان بود. دستوری صادر کرد مبنی بر مرخص کردن سربازان وظیفه که در حقیقت دستور انحلال ارتش بود. صبح روز بعد که ما به خیابان رفتیم، سربازان ایران را میدیدیم که مانند اسرای جنگی ریخته‌اند توی خیابان‌ها و بی‌سلاح و بدون نظم از خیابان‌ها می‌گذرند و می‌روند که در دهات و شهرها متفرق و پراکنده بشوند. این امر موجب غضب رضاشاه شد و حتی درصدد برآمد که آن وزیر جنگ و یا کفیل وزارت جنگ را محاکمه نظامی و اعدام کند که از آن جلوگیری به عمل آمد و بعد هم کوشش کردند که مجدداً سربازان را جمع‌آوری بکنند و سر و صورتی به ارتش بدهند. ولی کاری بود گذشته و رشته‌ای از هم گسیخته، پایتخت این صورت را داشت.در شهرستان‌ها، در مرزها و در جاهایی که نیروهای ایران مواجه با قوای خارجی شده بودند، وضع به مراتب از این بدتر بود. یعنی بسیاری از افسران که مأمور دفاع بودند، بلافاصله مراکز خودشان را تخلیه کردند و فراری شدند، بعضی نیز مقاومت کردند و شهید شدند. این از هم پاشیدگی ارتش ایران که اسلحه‌ها را به زمین ریختند، سبب شد که در شمال و در غرب اسلحه زیادی به دست افراد ایلات و عشایر بیفتد. برخلاف انقلاب اخیر ایران که مردم شهری از جوان‌ها و چریک‌ها به سربازخانه‌ها حمله بردند و اسلحه‌خانه‌ها را چاپیدند و چریک‌های شهری مسلح شدند در آن زمان اسلحه‌ی از دست داده شده و به زمین ریخته شده به دست افراد شهری نیفتاد، بلکه مردم عشایر و مردم روستاها و دهات بودند که این سلاح‌ها را به قیمت‌های بسیار نازل می‌خریدند و در مدت کوتاهی عشایر ایران به مراتب از زمان قبل از رضاشاه مسلح‌تر شدند. چند روزی از این وضع پریشان و بی‌سامان