برگه:Karimsanjabi.pdf/۴۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
سنجابی (۱)
– ۱۳ –

بین آنها سر قضیه آرارات و سر قضیه شورش کردها در ترکیه پیدا شد که آن را به هر کیفیتی بود اصلاح کردند و از آن به بعد، او یکی از دوستداران مصطفی کمال و اصلاحاتی که مصطفی کمال در ترکیه میکرد، شد.

اما راجع به انگلیسها محققاً همانطور که در ابتدای این بحث صحبت کردیم، رضاخان را تشخیص انگلیسها بر سر کار آورد و پشتیبانی مستمر آنها او را نگاه داشت و موفق کرد به اینکه به تدریج قدم به قدم پیش برود و بالا برود ولی اینکه بگوییم آنها او را پادشاه کردند، این به نظر بنده صحیح نیست. بلکه کفایت و کاردانی خودش و با تحولاتی که در ایران به وجود آورده بود، او را به این مقام رساند.موقعی که به سلطنت رسید، با سوابقی که با سیاست انگلیس داشت، نسبت به آنها همیشه نگران بود. با قدرتی که انگلیسها در خاورمیانه داشتند و با قدرتی که در نفت داشتند و با توجه به عواملی که در داخل ایران به کار میبردند، رضاشاه نسبت به آنها سوءظن داشت و از آنها هم خوشش نمیآمد و با سرسختی میکوشید که روابط افراد ایرانی را با خارجیان قطع کند. اینکه ما تصور بکنیم که رضاشاه پشتیبان انگلیسها بود، به نظر بنده درست نیست. یک قضیه مهم مربوط به انگلیسی‌ها که در دوره رضاشاه پیش آمد، قضیه الغاء قرارداد دارسی و قضیه تجدید امتیاز نفت بود. هرچند مرحوم دکتر مصدق معتقد بود که اصل این قضیه با اطلاع رضاشاه توطئه‌ای بود برای اینکه به آن قرارداد جدید برسند. اما بنده تصور می‌کنم که رضاشاه در این مورد فریب قدرت‌طلبی و توهمات خودش را خورد و از بیراهه رفت. یعنی الغاء قرارداد او را دچار مشکلات حقوقی فوق‌العاده‌ای کرد. اگر در آن‌موقع از طریق ملی کردن نفت عمل کرده بودند شاید کمتر با مشکلات بین‌المللی آن زمان مواجه میشدند. بالاخره با همه تظاهر قدرت‌نمایی رضاشاه بر سر آن قضیه شکست خورد و این شکست و ناکامی درس عبرتی برای او شد و بر وحشت او نسبت به انگلیسها افزود. ولی در مقابل کینه‌اش هم نسبت به آنها زیادتر شد، پایان اختلاف مربوط به نفت تقریباً در زمانی بود که نظام هیتلری در آلمان بر سرِ کار آمده بود. رضاشاه با آلمانیها ارتباط