قند ایران از آن زمان آغاز شدند. یکی از کارهای مثبت او همین راهآهن سرتاسری بود که بدون قرض خارجی و فقط با درآمدهای داخلی …
س- مالیات بر قند و شکر.
ج- مالیات بر قند و شکر کشیده شد که فوقالعاده مؤثر بود.
س- آقای دکتر، من میخواهم یک سؤال از حضورتان بکنم. برای اینکه یکی از جامعهشناسان ایرانی اخیراً مقالهای نوشته و در آنجا راجع به این مطلبی که الان شما اشاره فرمودید، به عنوان یکی از کارهای مثبت رضاشاه یعنی در واقع از بین بردن قدرت عشایر ایران صحبت کرده و مسئلهای را مطرح کرده است که اصولاً ساخت و بافت جامعهشناسی ایران براساس دو رکن استوار بوده است. یکی در واقع، ایلات عشایر بودند و یکی دیگر، واحد ده بوده است. او اصلاً سلسله پهلوی را متهم به این میکند که در واقع این دو واحد اجتماعی ایران را کوشش میکرده که از بین ببرد. همانطوری که رضاشاه کوشش میکرد که آن واحد اجتماعی ایران را یعنی در واقع ایلات و عشایر را همانطوری که شما اشاره فرمودید با قساوت تمام از بین ببرد. پسرش هم با همین اصلاحات ارضی که مطرح کرده بود کوشید که آن واحد اجتماعی دیگر ایران را یعنی اصولاً واحد ده را در ایران نابود کند. سؤال من حالا این است که آیا بهتر نمیبود به جای اینکه با آن قساوت عشایر و ایلات از بین برده بشوند، در واقع آن اصلی که در قانون اساسی هست، یعنی شوراهای ایالتی و ولایتی در ایلات و عشایر ایران مستقر و تقویت میشد؟ آیا دموکراسی از این طریق بهتر تأمین نمیشد؟ ج- عرض کنم در جواب سؤال شما که دو قسمت است: یکی راجع به عشایر دوره رضاشاه و یکی راجع به ده در دوره پسرش محمدرضا شاه. درباره قسمت اول عشایر متأسفانه با وجود نظام و بافت اجتماعی عشایری استقرار نظام دموکراسی غیرممکن بود و آن قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی و بلدی واقعاً قابلیت عمل نداشت، مگر اینکه یک نهضت مردمی و انقلابی مداومی علیه گردنکشانی که در آن زمان طالب حفظ امتیازات و قدرتهای استبدادیشان بودند، وجود میداشت و در میان مردم عمل میکرد.