احتمالاً از جانب آنها ممکن بود متوجه ایران و همچنین منافع کشورهای غربی بشود، گوشزد میکرد و در مقام این برمیآمد که ایران را از لحاظ تسلیحات تقویت بکند. آمریکاییها در ابتدا تا حدی مقاومت میکردند، ولی فشار شاه و تحولاتی که در نواحی خلیج و در کشورهای عربی رخ میداد، آمریکاییها را هم کم و بیش وادار کرد که به تقاضاهای شاه تسلیم بشوند و درباره فروش اسلحه و دادن کمکها با او کنار بیایند.
در همین مواقع یعنی قبل از انقلاب عراق بود که اتحادیه پیمان بغداد صورت گرفت با شرکت دولتهای ترکیه، ایران، پاکستان و عراق. شما میتوانید حدس بزنید که عامل اصلی این اتحادیه و پشتیبان خارجی آن بیش از آنکه آمریکاییها باشند، انگلیسها بودند. انگلیسها بودند که این پیمان را به وجود آوردند و تا آنجایی که من اطلاع دارم گویا آمریکاییها حتی به شاه نصیحت و راهنمایی میکردند که وارد این پیمان نشود ولی شاه با توصیه دولت انگلیس و راهنمایی و فشار آن دولت وارد این پیمان شد و به جمع آنها پیوست.
در آن زمانها در آمریکا نسبت به ایران به وسیله مطبوعات و به وسیله عناصر مختلف نظریات مختلفی ابراز شده است. روزنامه نیویورک تایمز از جمله روزنامههایی بود که همیشه علیه نهضت ملی و ملیون ایران سمپاشی و برعکس از شاه جانبداری میکرد. ولی در محافل دانشگاهی آمریکا افرادی مثل ریچارد کاتم به دفاع از مردم ایران و ملیون ایران برخاستند. کتاب او را بنده خواندم که از کودتا، از دیکتاتوری، از استبداد شاه، از خرابی ایران، از فسادی که در ایران رواج یافته و از نارضایی که در میان مردم پیدا شده، صحبت کرده است.
عبدالناصر در سال ۱۹۶۰ روابط سیاسیاش را با ایران قطع کرد. علت آن هم این بود که ایران محرمانه و مخفیانه با اسرائیل روابط داشت. از این زمان به وسیله ناصر و عناصر تندرو و عرب تبلیغاتی علیه ایران شروع شد و پانعربیسم تبلیغاتش را شامل خلیجفارس و خوزستان ایران هم کرد بدان حد که احمقانه خلیجفارس را خلیج عربی و خوزستان را عربستان نامیدند. چنین تبلیغات جاهلانه پانعربیسم که باعث میشد ملتهای مسلمان مشترکالمنافع خاورمیانه اعم از عرب و ایرانی و ترک را نسبت به یکدیگر بدبین و حساس بکند، فرصت مناسبی به شاه