برگه:Karimsanjabi.pdf/۱۶۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
سنجابی (۱)
– ۱۳ –

ارتباطی و میانه‌ی خوبی نداریم. از آنجا بنده فهمیدم که در بین دستگاه شکاف افتاده است.

س- آقای دکتر، یادتان هست که افسران بازجوی شما چه کسانی بودند؟

ج- یک سرهنگ بود که اسم او را به خاطر ندارم. خود او به من خبر داد که آقای مهندس حسیبی را هم به همان زندان آورده و در جای دیگری به او جا داده‌اند و منتظر هستند که من آزاد بشوم و او را به همان اتاقی که من بودم بیاورند.

در همین زمان بود که فدائیان اسلام هم تحت تعقیب قرار گرفتند و عده‌ای از آنها بر اثر سوءقصدی که به حسین علا شد، دستگیر و محاکمه و اعدام شدند. بعضی از آنها را آن‌طور که شنیدم خود سپهبد بختیار شخصاً اعدام کرده بود. کشف سازمان توده در ارتش محاکمه و اعدام کثیری از سران آنها هم در این زمان اتفاق افتاد.

س- آقای دکتر، آقای دکتر کیانوری بارها در یادداشت‌ها و صحبت‌هایش گفته‌اند که در روزهای قبل از ۲۸ مرداد مرتب با دکتر مصدق در تماس بودند و حتی به دکتر مصدق گفتند «ما افسرانی در حزب توده داریم که می‌توانند از دولت ملی طرفداری و حمایت کنند» ولی دکتر مصدق نپذیرفت. آیا شما هیچ اطلاعی از این رابطه دکتر کیانوری با دکتر مصدق دارید؟

ج- نخیر. هیچ اطلاعی در این‌باره ندارم و دکتر مصدق هیچ چیز درباره این موضوع به من نگفت. ولی خبردارم که یک نفر در داخل توطئه‌گران و کودتاچیان بود که با دکتر مصدق ارتباطی داشت و شبانه در ساعت‌های دیروقت از تلفن مخصوص مصدق با او تلفنی مذاکره می‌کرد.

س- یعنی به مصدق اطلاع می‌داد.

ج- بله. اطلاعاتی به مصدق می‌داد. بنده متحیر هستم که اگرآن شخص بر طبق دستور کودتاچیان عمل نمی‌کرد، چطور مصدق نتوانست جای زاهدی را با عوامل شهربانی و عوامل ارتشی‌اش پیدا کند و او را دستگیر کند که آنها نتوانند به توطئه‌ی خودشان ادامه بدهند.

س- آیا دولت دکتر مصدق هیچ اطلاعی از وجود سازمان نظامی حزب توده داشت؟

ج- گمان نمی‌کنم. یا تا جایی که من می‌دانم مصدق اطلاعی از این موضوع نداشت. تا اینکه دامنه اختلاف شاه با زاهدی بالا گرفت. در بهار سال ۱۳۳۴ یعنی همان سالی که