برگه:Karimsanjabi.pdf/۱۶۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
سنجابی (۱)
– ۱۰ –

او می‌رود.

س- در همان خانه‌ی پامنارش؟

ج- نخیر. گویا در بیمارستان بوده است. شاه آنجا می‌رود و همان رفیع یا کس دیگری که همراه او بوده به کاشانی ندا می‌زند که اعلی‌حضرت هستند به دیدن شما آمده‌اند. ولی کاشانی پشتش را به شاه و رو به دیوار می‌کند. شاه هم یکی دو بار صدایش می‌زند. بعد کاشانی سرش را بلند می‌کند و می‌گوید: «من چه خدماتی نسبت به شما انجام دادم و چه نیکی‌ها در حق شما کردم و شما سزای عمل من را این‌طوری دادید». این حکایتی است که من هم شنیده‌ام ولی از واقعیتش به‌طور کامل خبر ندارم. ناقل آن برای من آقای نصرت‌الله امینی بود.

بعد از اینکه دولت کودتا تصمیم گرفت که مجلس هفده دیگر قابل گشایش نیست و شتاب داشتند بر طبق تعهداتی که به گردن گرفته‌اند هر چه زودتر قرارداد جدید نفت را انگلیس‌ها و آمریکایی‌ها منعقد کنند، درصدد برآمدند که به سرعت مجلس دیگری را کاملاً موافق میل خودشان تشکیل و ترتیب بدهند، انتخاباتی کردند و بعضی از افراد جدید از قبیل درخشش و جزایری را هم توی این مجلس وارد کردند. البته همه‌ی انتخابات با مداخله دولت بود و مجلس جدید را تشکیل دادند. آقای دکتر علی امینی هم وزیر دارایی زاهدی و نماینده دولت ایران در مذاکره با شرکت نفت انگلیس و با شرکت‌های نفت کنسرسیوم بود و آن قرارداد معروف کنسرسیوم را منعقد کرد. قرارداد مذکور به کلی مخالف و مناقض قانون ملی شدن نفت بود و آن را برای مدت طولانی دیگری بر ملت ایران تحمیل کردند که به‌طور تحقیق مسئولیت آن با شاه و زاهدی و امینی بود که هر سه در آن آلت دست و گناهکار بودند. عذر آنها فقط این است که ما مجبور بودیم و چاره‌ای جز این نداشتیم ولی این عذر قابل قبول نیست. اگر یک حکومت ملی بر سر کار بود و اگر آنها واقعاً مقامی و پایگاهی در میان ملت می‌داشتند، می‌توانستند مقاومت کنند و نتایج بهتری از آنچه که به وسیله آن قرارداد گرفتند، به دست بیاورند.

س- آقای دکتر، من در رابطه با همین قرارداد یک سؤال داشتم. برای اینکه خیلی‌ها این قرارداد را با آن پیشنهادی که بانک جهانی به دکتر مصدق کرده بود، مقایسه می‌کنند و