برگه:Karimsanjabi.pdf/۱۴۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
سنجابی (۱)
– ۱۷ –

س- شب قبل از کودتا.

ج- شب کودتا. درست همان شب. بعد گفت: «همین الان هم صدای خودروها و صدای تانک‌ها میآید که از خیابان دارند عبور میکنند شما منزل نمانید». بنده فوراً گوشی را برداشتم که به دکتر مصدق تلفن کنم. دیدن تلفن عمومی ایشان کار نمیکند. تلفن خصوصی دیگری داشت که نمره‌ی آن را هم به من داده بود. آن شماره را گرفتم و تلفن کردم. دکتر مصدق گفت: «بله. این آقایان آمدند و یک حکمی برای ما آوردند و کارهایی کرده‌اند. شما فردا صبح اول وقت اینجا بیایید که ببینیم چه‌کار باید بکنیم».

س- این همان شب بیست و پنج مرداد است. شب دستگیری حسین فاطمی و مهندس حق‌شناس؟

ج- بلی همان شب است. تلفنی هم به تیمسار ریاحی رئیس ستاد ارتش کردم و از جریان پرسیدم. گفت: «بله. تظاهری بود درهم شکسته شد و متفرق شدند». فردا صبح اول وقت رفتم خدمت دکتر مصدق. وقتی که از پله‌ها میخواستم بالا بروم، دیدم دکتر فاطمی با یقه باز و بدون کراوات پایین میآید و علنی به دربار فحش می‌دهد، فحش‌های خیلی رکیک و میگفت: «من با شما دشمنی کردم زن من با شما چه‌کار کرده است» و از این قبیل حرفها.