بودنش، که بنده به او میگفتم، تو بر کرسی مؤتمنالملک تکیه زدهای بایستی قدر این کرسی را بدانی. مردم تهران با صدهزار رأی شما را به این نهضت بستهاند. شما چه جور میتوانید از این نهضت خود را جدا کنید؟ ولی متأسفانه او هوس دیگری داشت. توطئه انتخاب مکی با تبانی خود او به این نیت صورت گرفته بود که او به بانک ملی برود و رسیدگی کند و آن را وسیلهی هیاهوی دیگری علیه مصدق قرار بدهند. همین که مکی انتخاب شد، در همان روز که روز پنجشنبهای بود، بنده نیم بعدازظهر که از مجلس بیرون آمدم، مستقیماً رفتم به دیدن مصدق. او را در حال عصبانیّت و آشفتگی مطلق دیدم. بمن گفت: «آقا ما باید این مجلس را ببندیم». گفتم چطور ببندیم؟ گفت: «این مجلس مخالف ما است و نمیگذارد که ما کار بکنیم، ما آن را بایستی با رأی عامه ببندیم». بنده گفتم جناب دکتر من با این نظر مخالف هستم. شما امروز از جهت انتخاب آقای مکی ناراحت هستید و ایراد آن تا حد زیادی متوجه خود جنابعالی است. چون اگر شما به ما گفته بودید که این یک موضوع حساس سیاسی است، ما در انتخابات هیئت رئیسه که تمام اعضای آن را برده بودیم انتخاب نمایندهی بانک هم کار آسانی بود. ما به جای کهبد، مثلاً میآمدیم نریمان را یا حسیبی را نامزد میکردیم و محققاً صفآرایی درست هم میکردیم و میبردیم. متأسفانه جنابعالی در اینباره به بنده چیزی نگفتید شاید به رفقای دیگر هم نفرموده بودید. بهرحال، اگر اجازه میفرمایید بنده شب فکر میکنم و جنابعالی هم بعدازظهر امروز با رفقای دیگر که خدمتتان میآیند، مشورت بکنید. من فردا صبح دوباره میآیم و نظریات خودم را عرض میکنم. گفت: «فردا صبح زود اول وقت بیایید». فردا ما اعضای فراکسیون همه در منزل اصغر پارسا در کرج مهمان بودیم. بنده صبح اول وقت منزل مصدق رفتم. خیلی میل دارم این مطلب را با دقت بیان کنم.
س- تمنا میکنم.
ج- بله. رفتم آنجا و تنها خدمت ایشان رسیدم و گفتم جناب دکتر، من فکرهایم را کردم و در این موضوع با دلیل میخواهم خدمتتان صحبت کنم. من با بستن مجلس مخالفم و دلائلم را هم مفصلاً خدمتتان عرض میکنم. گفتم هر حکومت را معمولاً سه قدرت حفظ میکند.