برگه:Karimsanjabi.pdf/۱۱۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
سنجابی (۱)
– ۳ –

مطالعه کردم و دیدم بر طبق آن قانون دیوان ابداً حق رسیدگی و صلاحیت رسیدگی به این موضوع را ندارد. در هیئت وزرا این نکته را مطرح کردم که این دیوان تا موقعی که صلاحیت خودش محرز نشده نمیتواند و حق هم ندارد که یک قرار موقت در این‌باره صادر بکند. بنده که این حرف را زدم خیلی مورد توجه قرار گرفت. آقای دکتر مصدق گفت: «ما به عنوان اعتراض بایستی صلاحیت دیوان را اصلاً پس بگیریم و یک لایحه قانونی به سازمان ملل بفرستیم». بعد پرسید: «کدام‌یک از آقایان مأمور تهیه‌ی این لایحه خواهد شد؟» و سپس اشاره به من کرد و گفت: «ایشان باید بنویسند». بنده شب که به منزل آمدم تا ساعت سه بعد از نیمه شب نشستم و یک لایحه در هفت صفحه تنظیم کردم و دلایل عدم صلاحیت دیوان را برای رسیدگی به این موضوع بر مبانی حقوق بین‌المللی توضیح دادم و نتیجه گرفتم که چون دادگاه بدون توجه به صلاحیت خود به تقاضای دولت انگلستان قراری علیه ما صادر کرده که صلاحیت آن را نداشته به این مناسبت ما قبول صلاحیت دیوان را پس میگیریم و قرار صادر شده را نیز غیرقانونی و بی‌اثر میدانیم. خوشبختانه مطالعاتی که بنده در این مورد کردم و لایحه که نوشتم فوق‌العاده کافی و درست بود و حال آنکه در آن موقع بنده به عواقب آن و اینکه ممکن است این لایحه بعداً مورد استفاده و استناد قرار بگیرد، توجه نداشتم. صبح زود آقای دکتر مصدق با حال خسته به من تلفن کرد و گفت: «کاری کردید؟» گفتم بله. حاضر است. گفت: «بیاورید و بیایید اینجا». بنده آنجا رفتم و ایشان روی تختخواب دراز شده بود. آن هفت صفحه را برای ایشان خواندم. بلند شد اشک در چشمش حلقه زد و صورت مرا بوسید. تلفن به آقای کاظمی وزیر خارجه کرد و گفت: «دکتر سنجابی کار ما را ساده کرده است» و او را احضار کرد. کاظمی آمد و من متنی را که نوشته بودم به ایشان دادم. آقای دکتر مصدق گفت: «بدهید این را ترجمه کنند و همین را به سازمان ملل ابلاغ کنید». حالا آقای کاظمی با ذوق ادبی و ذوق سیاسی خود در آن تغییراتی داد یا خیر بنده خبر ندارم، ولی یقین دارم که اکنون نیز باید آن اوراق که به خط من نوشته شده و پیش‌نویس لایحه میباشد باید در بایگانی وزارت خارجه موجود باشد.