ج- آقای دکتر شروین بود.
س- سؤال دیگر من مربوط به اقدامات شما در وزارت فرهنگ است. من میخواستم از شما تقاضا بکنم که لطف بفرمایید و اقداماتی را که شما در وزارت فرهنگ به عمل آوردید، برای ما توضیح بدهید و در عین حال بفرمایید که کدام یک از آنها با موفقیت همراه بوده و کدامیک نبوده است.
ج- عرض کنم مدت خدمت من در وزارت فرهنگ خیلی محدود بود. بیش از چند ماه طول نکشید و در آن چند ماه هم بیشتر اشتغال من، بطوری که حالا توضیح میدهم، مصروف مسئلهی نفت بود. من نماینده دولت ایران در تمام هیئتهای نفتی و در مذاکرات با خارجیان بودم و همراه مصدق جزو هیئت نمایندگی ایران به آمریکا رفتم. اگر ادعا کنم که در آن چند ماه تغییرات حساسی در امور فرهنگی ایران بوجود آوردهام، گزافگویی خواهد بود. تمام سعی من بر این بود که فرهنگیان را تا حدودی که میتوانم راضی نگاه بدارم، احتیاجات فرهنگی مملکت را برآورده کنم، مدارس را بهطور صحیح و منظم ترتیب بدهیم، افرادی را که شهرت خوب ندارند رد کنیم و با استمداد از افرادی که شناسایی در میان فرهنگیان دارند، حتیالامکان افراد شایستهای را برای سازمانها و مؤسسات فرهنگی انتخاب کنیم. تقریباً اوایل پاییز همان سال بود که انتخابات مجلس دورهی هفدهم شروع میشد. من از آقای دکتر مصدق تقاضا کردم که اجازه بدهند من به کارهای پارلمانی و سیاسی بپردازم و در انتخابات شرکت کنم. ایشان فرمودند: «به این شرط قبول میکنم که جانشین خودتان را معرفی کنید». بنده هم صورتی مرکب از ده، دوازده نفر نوشتم و خدمت ایشان بردم. بر حسب اتفاق نفر اول آقای دکتر محمود حسابی بود، نفر دوم دکتر آذر و همینطور اشخاص دیگر. دکتر محمود حسابی در زمان سناتوریاش طرفداری از ملیون و مصدق میکرد و شهرت بسیار خوبی به عنوان یک دانشمند داشت و در میان فرهنگیان موجه و معروف به درستی بود. دکتر مصدق هم از این نکات خبر داشت و به من گفت: «اگر ایشان را حاضر بکنید و بیاورید من قبول میکنم». بنده هم تلفن به دکتر محمود حسابی کردم و ایشان را با خود خدمت دکتر مصدق بردم و به وزارت فرهنگ منصوب شدند و من هم آمادهی رفتن به کرمانشاه و شرکت در انتخابات شدم.