برگه:Jalal al ahmad - khdmat va khyanat v1.pdf/۸۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۸۶
در خدمت و خیانت روشنفکران
 

آموزگاران را می‌گذارم و منشیان اداری را. گر چه شاید بتوان آموزگاران را نیز جزو دستهٔ دوم شمرد. چون که کار ایشان نیز در دستگاه تربیتی جای مهمی دارد و قصد انتفاع در آن نزدیک به صفر است. ولی به این علت که نسل جدید در سنینی از عمر خود با آموزگاران سر و کار دارد که جز کار آموزیهای ابتدایی انتظار دیگری ازو نمی‌رود – و نیز چون سهم عمدهٔ تربیت این نسل در آن سالهای اول عمر به عهدهٔ خانواده و محیط و کوچه و رادیو تلویزیون است، به این دو دلیل آموزگاران را نیز در ردیف منشیان در دستهٔ چهارم می‌گذارم. اما فوراً بیفزایم که غرضم از «منشیان» این دستهٔ جدید الولادهٔ علیا مخدرات مکش مرگ‌مای از فرنگ برگشته نیست که زینت اطاق انتظار رؤسای نفت و سازمان برنامه و دیگر مؤسسات ازین دستند. این خانم‌های مستفرنگ که برخاسته از اشرافیت مضمحل یا بورژوازی تازه‌پا و به خرج بورس‌های خصوصی یا دولتی، چند صباحی در فرنگ یا آمریکا زیسته‌اند و «شورت هند» خوانده‌اند و یکی دو زبان فرنگی را آموخته‌اند و اکنون نقش یک دیلماج یا نقش «نقش دیوار» را بازی می‌کنند – این حضرات حتی در مقولهٔ روشنفکری جا نمی‌گیرند. غرضم از منشیان، صف طویل «میرزا بنویس»های اداری است. از زن و مرد – که ضباط و ثبات‌اند یا «اندیکاتور» نویس؛ تا مدیر دفتر معاون و الخ... و متوجه باشیم که دورترین دسته‌ها از مرکز روشنفکری همین دستهٔ چهارمند و گرچه وسیعترین و گسترده‌ترین دستهٔ کارمندان دولت ایشانند – بیش از دیگر کارمندان خدمات عمومی در خطر بر کنار ماندن از جریان روشنفکری هستند. چون در میان این عده فراوانند کسانی که حتی دیپلمه هم نیستند. اما تجربهٔ شغلی و دوام و پشتکار و الزام کار آموزی و احتمالاً