که این فعالیتها و در نتیجه گروههایی که تشخص خارجی آنها هستند) در درون کلاف پیچیدهٔ روابط اجتماعی بخود میگیرند [...] در هر نوع کار جسمی (فیزیک) – حتی ماشینی شدهترینشان و پست شده ترینشان – نیز حداقلی از کیفیات فنی هست. یعنی حداقلی از فعالیت روشنفکری خلاق هست [...] باین طریق میتوان گفت که هر کس روشنفکری است. اما همهٔ کسان در یک اجتماع وظیفهٔ یک روشنفکر را انجام نمیدهند [...] هر دسته و گروه اجتماعی که بر زمینهٔ اصلی نوعی کار اساسی در دنیای استحصال اقتصادی زاییده میشود؛ در عین حال که خود بوجود میآید؛ بصورت حیاتی یک یا چند لایهٔ روشنفکری را هم بوجود میآورد تا بخود او همگنی و وجدان فعالیت مخصوص بخود را بدهد. و این نه تنها در قلمرو مسائل اقتصادی صادق است بلکه در قلمرو مسائل سیاسی و اجتماعی نیز هست. رئیس یک کارخانه که بر مبنای سرمایهداری میگردد با خودش متخصص فنی صنعت را هم بوجود میآورد و دانشمند اقتصاددان را و سازندهٔ یک فرهنگی تازه را و نوعی حقوق جدید را...»[۱]
آراء تفصیلی «گرامشی» را در ضمیمهٔ این فصل خواهید دید. ولی در نظر داشته باشید که نظر او چه مایه تأثیر گذاشته است مثلاً بر آراء «رمون آرون» که پس ازین خواهم آورد. اما قبلاً «آرون» را بشناسیم. در طرح اول این دفتر که دو فصلش منتشر شد دربارهٔ او شاید اغراقی کرده بودم که سوسیالیست است و ضد استعمار والخ... که دکتر هزارخانی که سالها در پاریس میزیسته و فعالیت روشنفکری
- ↑ نقل از صفحات ۲۴ و ۲۵ کتاب «روشنفکران جدید» که اسم و عنوانش بفرانسه در حاشیهٔ صفحهٔ قبل آمد.