تاریخی بالا کشیدهاند.» و این بدان معنی است که روشنفگرانی همچون خود مارکس یا لنین به علت هوشمندی و ابتکار و تجارب خود میتوانند از محیط اجتماعی طبقهای که بدان وابسته بودهاند بگریزند و به نهضت انقلابی بپیوندند.[۱]
باز هم یک نظر دیگر. و این بار از «آنتونیو گرامشی» Antonio Gramshi کمونیست متفکر ایتالیایی. «در معرفیاش همین قدر میگویم که در ۱۸۹۱ بدنیا آمد و در ۱۹۳۷ در زندان موسولینی زیر شکنجهٔ روحی و جسمی مرد. کارهای عمدهاش را که اکثر مربوط به مسائل روشنفکری و فرهنگی است در زندان انجام داد. ده سال آخر عمرش زندانی بود.»[۲] و اینک نظر او:
«گرامشی نخستین مارکسیستی است که سر باز میزند از اینکه روشنفکران را بنابر طبیعت کاری که میکنند یا بنابر افکاری که دارند دستهبندی کند. و میکوشد نظر خاصی بدهد دربارهٔ روشنفکران و وضعیت ایشان در اجتماع. میگوید: «اشتباه روش متداول بنظر من درین است که میکوشد ملاک امتیاز روشنفکری را در آن چیزها بجوید که ذاتی فعالیتهای روشنفکری است و نه در مجموعهٔ دستگاه روابطی
- ↑ نقل از صفحه ۲۳ و ۲۴ کتاب .Les nouveaux intellectuels بقلم مشترک F. Bon و M – A. Burnier چاپ پاریس (Edition Cujas) ۱۹۶۶.
- ↑ نقل از نامهٔ دکتر منوچهر هزارخانی. و قضیه از این قرار است که دو فصل اول این دفتر که در «جهان نو» درآمد (در ۱۳۴۵ به مدیریت رضا براهنی) هزار خانی از پاریس دو فصل از نوشتهای از «گرامشی» را بعنوان تکملهای بر آن، ترجمه کرد و فرستاد که همانجا منتشر کنیم که «در جهان نو» کودتا شد و دکتر براهنی و من از آن کناره گرفتیم. ولی مقالات گرامشی بترجمهٔ هزارخانی در مجلهٔ «آرش» شمارهٔ ۱۵ و ۱۶ – اسفند ۴۶ و فروردین ۴۷ – درآمد که به صورت ضمیمهٔ این فصل عیناً نقلشان کردهام. به صفحات ۸۹ ببعد مراجعه کنید.