«در انگلستان روشنفکران کمتر از ما (فرانسویها) با اجتماع میجوشند. چون برای خود نوعی طبقهٔ (کاست) بیگانه از عرف عام ساختهاند. با اندکی خشونت و در بیارتباطی صرف با الباقی اجتماع [...] باین علت که اولا شانس ما را نداشتهاند . چرا که پیشینیان بسیار دور ما فرانسویان (که ما هرگز لیاقتشان را نداریم) انقلاب کبیر فرانسه را پیریزی کردند. و طبقهٔ حاکم فرانسه هنوز پس از یک قرن و نیم که از آن دوران میگذرد این افتخار را به ما میدهد که اندکی ازمان بترسد. البته بسیار اندک. و به همین دلیل تر و خشکمان هم میکنند. اما برادران لندنی ما که چنین یادگارهای افتخارآمیز گذشته را نداشتهاند هیچکس ازیشان نمیترسد و معمولاً ایشان را آدمهای بیآزاری میشناسند. ثانیاً باین علت که زندگی در بستهٔ روشنفکران انگلیسی در کلوبهای خصوصی برای نشر آراء و عقاید ایشان بسیار کمتر مناسب است تا سالونهای ما برای فرانسویان. به این طریق روشنفکران انگلیس کسانیاند که در آن کلوبها اگر برای همدیگر حرمتی قائل باشند از کار و کاسبی گپ میزنند یا از سیاست یا از زنان و اسبها. ولی هرگز از ادبیات. در حالی که حتی خانمهای سالوندار ما که خواندن را همچون هنری لذت بخش دنبال میکنند با پذیراییها و مهمانیهای خود کمکهای فراوان کردهاند به نزدیکی سیاستمداران و بانکدارانمان، وامرای ارتش و صاحبان قلم.»[۱]
وبعد اشارهای دیگر کنم به نظری دیگر: «کلوبنشینهای انگلیسی بخاطر حفظ دوستی و دوست داشتنی بودن، مدتهاست که بحثهای
- ↑ Quest-ce que la litterature– J. P. Sartre. (Gallimard) Paris 1964-PP. 204-5.