و پس ازین هسته، در درجهٔ دوم نوبت میرسد به کسانی که توزیع کنندگان همان چیزی هستند که دستهٔ اول بوجود آورده. یعنی مجریان هنرهای مختلف و اکثر معلمها و اغلب روزنامه نویسها. علاوه برین دو گروه، دستهٔ سومی نیز هست که در حاشیهٔ دو گروه اول قرار گرفته و جزو روشنفکران میشماریمشان. یعنی تمام آن کسانی که فرهنگ را به عنوان جزو الزامآور شغل خویش بکار میبرند یا بکار میاندازند. و اینها اعضای مشاغل آزادند. همچون پزشکان و وکلا.»[۱]
ملاحظه کنید که از هر نظر به دیگری قدمی به سمت توضیح و تشریح بیشتر بر میداریم. نکتهٔ جالبتر نوع دسته بندی خاصی است که در هر یک از دو جدول گذشته (روشنفکران فرانسه و شوروی) بکار رفته. و براحتی میتوان اختلافها و امتیازهای آنها را از طرفی با هم و از طرفی با جدول آمار روشنفکران امریکا مقایسه کرد که در صفحهٔ قبل ملاحظه فرمودهاید. در این جدول علاوه بر آمار دستههای مختلف روشنفکری – نسبت افزایش تعداد ایشان نیز آمده است.[۲]
و اما از انگلیسها. متأسفانه نتوانستم متن مستقیمی بدست بیاورم. ولی برای اینکه درین منظومهٔ اروپایی و غربی جای ایشان خالی نباشد (که زمین و بیحجت؟) اشاره میکنم اول به نظری که از «ژان پل سارتر» در کتاب «ادبیات چیست؟» او دیدهام. گرچه متن راضی کنندهای نیست. اما هم نیش و کنایهای دارد و هم اینکه تا بدست آمدن متنی دقیقتر و کاملتر و منضم به آمار و اعدادی گویا، نمیتوان از همین اندک نیز گذشت. سارتر میگوید: