یکی دو سند که میآورم:
«مشیرالملک برای اینکه محصلین این مدرسه (دارالفنون) بکلی از حقوق اسلامی عاری نباشند درس فقه را هم یکی از مواد تحصیلی قرار داد. اما علمای وقت که [...] فرا گرفتن فقه را در حدود و صلاحیت طلاب علوم دینی میدانستند هیچکدام تدریس فقه را در آن مدرسه قبول نکردند.»[۱]
یا:– «یکی از وکلای کرمان به نام بحرالعلوم صحبت رئیس مجلس (اول) را که لایحهٔ انجمنهای ایالتی را میخواند قطع کرد و به اصرار خواست کلمهٔ موزه و تآتر از متن لایحه حذف گردد زیرا موزه و تآتر مخالف احکام اسلامی و بنابرین ناپاک هستند.»[۲]
یا:– «سیدمحمد مجتهد (طباطبائی) که بالنسبه روشنبین و نمونهٔ مجتهد غیرعادی پاکدامنی است اغلب چیزهائی میگوید که اندیشناکی طبقهٔ روحانیون را نسبت به آینده میرساند. وقتی که موضوع محاکم عدلیه بمیان بود او در مصلحت تأسیس آنها اظهار تردید کرد و به نیشخند گفت با احداث اینگونه محاکم دیگر چه کاری باقی میماند که به ملایان سپرده شود؟»[۳]
گرچه این دو سند اخیر مستخرجی است از نامهٔ «والتر اسمارت»[۴] که منشی سفارت انگلیس بوده است در تهران آنزمان؛ و در جلسات