«تعبد» (= فرمانبرداری. گوش بفرمان بودن) مشتق از «عبادت» (= بندگی) و «عبد» (= بنده) است. و «عبدالله» (= بندهٔ خدا) در حوزهٔ اسلام نه تنها از اسامی بسیار رایج است حتی اسم پدر پیامبر اسلام است. چراکه پیش از اسلام و در دورهٔ جاهلیت اسامی «عبد منات» و «عبد اللات» و «عبدالعزی» در میان اعراب رایج بوده با توجه به این که از نظر لغوی میان «اللات» و «اللّه» فرقی نیست (جز «تا»ی تأنیثی که در آخر اولی آمده) شاید برای حذف اسامی خدایان دیگر (لات ومنات وعزی والخ...) دورهٔ جاهلی بوده است که نامگذاری «عبداللّه» میان مسلمانان صدر اول رایج شد و تا به امروز به صورت سنتی باقی ماند. ازین گذشته میدانیم که «بندهٔ خدا» بودن یکی از بلندترین مقام های انسانی است در حوزهٔ اسلام. و هر جدیدالاسلامی اولین اسمی که بر میگزیند. یعنی برایش بر میگزینند – عبداللّه است. آیا از این مجموعه نمیتوان به اینجا رسید که رابطهٔ خالق (خدا) و مخلوق (آدمی) در حوزهٔ دین اسلام رابطهٔ «مولا» به «بنده» است؟ در صورتی که در دین یهود سخن از رابطهٰ دو رقیب است و دو حریف[۱]. و در مسیحیت سخن از رابطهٔ پدر و پسر است. و در مذاهب هندو و بودائی سخن از وحدت خالق و مخلوق. و به این طریق بیاینکه هیچ قصد مقایسهای در کار باشد – آیا نمیتوان به این نکته رسید که اگر سرمایه و سنت روشنفکری در حوزهٔ اسلام بیرمق است یکی به دلیل این رابطهٔ بنده و مولا نیست؟ شواهد دیگری برای تأیید این «نظر» پس
- ↑ رجوع کنید به افسانهٔ کشتی گرفتن یعقوب و یهوه. در باب سی و دوم از سفر پیدایش – تورات.